عنوان مقاله :
خلق معنا يا كشف معنا؟ مطالعه، ارزيابي و همافزاييِ ديدگاههاي اروين يالوم و ويكتور فرانكل پيرامون معناداري زندگي در بستر فلسفهدرماني
پديد آورندگان :
حسين پور تنكابني ، رسول دانشگاه فردوسي مشهد , مسعودي ، جهانگير دانشگاه فردوسي مشهد - گروه فلسفه و حكمت اسلامي , حسيني شاهرودي ، مرتضي دانشگاه فردوسي مشهد - گروه فلسفه و حكمت اسلامي
كليدواژه :
رواندرماني اگزيستانسيال , معناي زندگي , خلق معنا , كشف معنا , معناي غايي , ابرمعنا
چكيده فارسي :
درمان اگزيستانسيال يكي از روشهاي نوين در عرصه رواندرماني است كه در راستاي شناسايي و حل دغدغههاي واپسين انساني شكل گرفته است. اروين يالوم و ويكتور فرانكل دو تن از بلندنامان اين عرصهاند كه با وجود اختلاف نظرهايي كه با هم دارند توانستهاند با پژوهشهاي شاياني مرزهاي اين شاخۀ نوپا در رواندرماني را گسترش بخشند. يالوم بر اين باور است كه بر اساس نگرش اگزيستانسيال، ميبايد معنا را در زندگي آفريد؛ اما فرانكل كه پايهگذار روش معنادرماني است، با ديني انگاشتن نهاد همۀ انسانها، معتقد است معناي زندگي از جنس يافتن است نه آفريدن؛ با اين وصف كه اين معنا يا «لحظهاي و وابسته به شخص» است و يا «كلي» كه ابرمعنا دانسته ميشود. اين جُستار با روش توصيفيـتحليلي تلاش دارد ضمن بررسي ديدگاههاي اين دو رواندرمانگر، نقاط قوت و ضعف هر كدام را مشخص كند. بر اين اساس، روشن شد كه يالوم اگرچه دين و سنّت را منبع مناسبي براي معناداري زندگي ميداند، اما به هيچ وجه آن را در مبناي نظريۀ خود دخالت نميدهد. در مقابل، فرانكل با توجه به اهميت نهاد دين و خدا در زندگي، گرايش معنوي خود را با ارائۀ نظريۀ ابرمعنا و امكان وجود ابردنيا روشن كرده است. پس از اين مرحله نويسندگان به اين نتيجه دست يافتند كه دو ديدگاه خلق معنا و كشف معنا عليرغم تفاوت در ظاهر، تهافت ندارند؛ بلكه امكان همافزايي و اتخاذ يك رويكرد مكمّل نسبت به يكديگر را نيز دارا هستند.