عنوان مقاله :
تطور روشي تفكر تأويلي در اسلام از كندي تا ميرداماد
پديد آورندگان :
ميردامادي ، محمد حسين دانشگاه اصفهان
كليدواژه :
تأويل , فلسفه , دين , روششناسي
چكيده فارسي :
مقاله حاضر به بررسي دورنمايي از روش تفكر تأويلي حكماي اسلامي قبل از ملاصدرا پرداخته است. هرچند تفكر تأويلي هميشه به يك معنا بكار نرفته اما خصوصيت كلي آن، عدم تصلب به ظاهر و همراهي عقل و ملزومات آن با متن وحياني بوده است. نگاه به اين سير تاريخي نشاندهنده رشد كلي (هر چند با فراز و فرود) اين روش در درون سنت حكمي اسلامي، است. دليل اين ادعا اينست كه فرايند تأويل از دوگانهبيني دين و فلسفه بسمت وحدت مراتبي آن پيش آمده است. تفكر كاشف وحدت ـ اگر مستدل باشد ـ نشانه رشد عقلي است، چراكه عقل وحدتگرا و خيال كثرتگراست. در يك نگاه تاريخي ميتوان گفت تفكر تأويلي حكما از موضع دفاع از دين و فلسفه در مقابل يكديگر كه بسته به حكيم مورد بحث، گاهي با جانبداري از ظواهر دين و گاه با جانبداري از عقل و فلسفه بوده، بتدريج به اين سو سوق پيدا كرده كه حقيقت دين و عقل در طول هم بوده و جدا از هم نيستند، بلكه حقيقتي واحدند كه با زبانهاي مختلف بيان شده و آنچه مهم است درك روش و زبان بيان و محدوديتهاي آن است. بنابرين شاهد سير از انحصارگرايي و جزئينگري به جامعهگرايي و جامعنگري هستيم. روش اين مقاله توصيفي ـ تحليلي است و با هدف نشان دادن سير انديشه تأويلي در مهمترين حكماي قبل از ملاصدرا تدوين شده است.
عنوان نشريه :
تاريخ فلسفه
عنوان نشريه :
تاريخ فلسفه