عنوان مقاله :
راهبردهايي براي آينده پزشكي ايران بر پايه يك مدل سناريونويسي
پديد آورندگان :
جرجاني ، معصومه دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي - مركز تحقيقات نوروبيولوژي و گروه فارماكولوژي، دانشكده پزشكي - گروه آموزش پزشكي , مقدمنيا ، حسن فرهنگستان علوم پزشكي جمهوري اسلامي ايران - گروه علوم پايه , اسدي ، مجيد دانشگاه علوم پزشكي بوشهر - مركز تحقيقات پزشكي هستهاي خليجفارس، پژوهشكده علوم زيست پزشكي خليجفارس , قنبري ، حسين دانشگاه علوم پزشكي تهران - دانشكده فناوريهاي نوين پزشكي - گروه نانوفناوري پزشكي , فصيحيهرندي ، مجيد دانشگاه علوم پزشكي كرمان - گروه انگلشناسي , نبيپور ، ايرج دانشگاه علوم پزشكي بوشهر - مركز تحقيقات زيست فناوري دريايي خليجفارس، پژوهشكده علوم زيست پزشكي خليجفارس - عضو گروه آيندهنگاري
كليدواژه :
آيندهنگاري , فناوريهاي همگرا , پزشكي فرا دقيق , سلامت ديجيتالي , سناريونويسي , پزشكي ژرف , پزشكي سيستمي
چكيده فارسي :
زمينه: رشد فزاينده و شتابان تكنولوژي در عصر هوش مصنوعي و تأثير آن در بروز تغييرات بنيادين و تحولات شگرف علوم مختلف شامل علوم زيست پزشكي و سلامت، ضرورت آينده پژوهي و طراحي مدلي مناسب را براي ترسيم آينده علوم پزشكي در ايران مطرح ميسازد. در اين پژوهش تلاش شده است تا با استفاده از مدلهاي معتبر آيندهپژوهي، مدل مطلوبي براي آينده حوزه پزشكي و سلامت به تصوير كشيده شود به نحوي كه اين مدل بتواند تمامي رويدادهاي محتمل اما غيرقطعي آينده در حوزه علوم پزشكي را با تمام پيچيدگيهاي مربوطه پوشش دهد. مواد و روشها: براي طراحي مدل، از روش سناريونويسي جي اوگيلوي استفاده شد. در اين روش، گامهاي هشتگانه سناريونويسي در قالب پنج فاز اصلي مطالعه گنجانيده شد كه فاز اول تحت عنوان رهيافت شناسايي به منظور شناخت پارادايمهاي پزشكي، فاز دوم يا رهيافت برونيابي جهت شناخت ابرروندها و فناوريهاي كليدي مؤثر بر گسترۀ پزشكي و سلامت، فاز سوم با عنوان رهيافت همگرايانه به منظور شناسايي موارد كليدي محتمل ولي غيرقطعي (موارد با عدم قطعيت بحراني) و دستيابي به منطق سناريو، فاز چهارم تحت عنوان رهيافت خلاقانه به منظور نگاشت سناريوها و مسير فناوري، و فاز پنجم يا سياستگزاري به جهت تدوين راهبردها و راهكارها، تعريف گرديد. يافتهها: در فاز اول مشخص شد كه حوزه پزشكي در حال يك دگرگوني عظيم و گذار از پزشكي كنوني به سوي پزشكي سيستمي ميباشد كه تبلور اين دگرگوني را ميتوان در قالب پزشكي فرادقيق مشاهده كرد. در فاز دوم با شناسايي و تحليل ابر روندهاي حوزه سلامت، روشن شدهمگرايي علم، فناوري و جامعه (Techenology and Society، Convergence of Knowledge، CKTS) در كنار ظهور فناوريهاي مرتبط و همسو با اين همگرايي، دانش پزشكي را عمق زيادي بخشيده و در واقع پزشكي امروز را به سمت پزشكي ژرف سوق ميدهد. در فاز سوم آشكار گرديد كه همگرايي علم و فناوري و جامعه همراه با پزشكي ژرف (فنوتيپسازي ژرف در بيمار با استفاده از فناوريهاي اميكس چند گانه)، مهمترين نقاط كليدي و محوري هستند كه عدم بروز و تحقق آنها در آينده پزشكي، ميتواند فاصله ما را با دنياي پيشرفته و روز آمد پزشكي و سلامت، بسيار زياد نمايد و به نوعي در اين حوزه دچار بحران شويم. در فاز چهارم، بر پايه اين مدل علمي و منطقي، چهار سناريوي محتمل براي آينده پزشكي ايران ترسيم گرديد كه در ايده آلترين اين سناريوها، پزشكي ژرف و همگرايي علم و فناوري و جامعه نمايان ميگردد. براي دستيابي به اين سناريوي ايدهآل، در فاز پنجم (رهيافت سياستگزاري)، سه راهبرد به دست آمد كه شامل 1) ايجاد مراكز و مناطق دانشي ويژۀ علم، فناوري و جامعه به واسطه دانشگاهها؛ 2) جهتگيري به سوي سلامت ديجيتالي همراه با كاربرد هوش مصنوعي در گسترۀ نظام سلامت؛ و 3) ايجاد پيشرانهاي پزشكي فرادقيق (Precision Medicine) ميباشند. نتيجهگيري: بسترسازي، ايجاد زير ساخت و آمادگي براي حصول پزشكي فرادقيق و سلامت ديجيتالي از الزامات و راهبردهاي اصلي براي دستيابي به آينده مطلوب در گستره علوم پزشكي ايران ميباشند. اين امور مهم بايستي بسرعت مورد توجه سياستگزاران و برنامهريزان حوزه سلامت قرار گرفته و بهعنوان اولويتهاي ملي در نظر گرفته شوند.