بررسي مباني عقلانيت در تصميم‌گيري

برخي مديريت را معادل «تصميم‌گيري» مي‌دانند؛ زيرا عمده‌وظيفه مدير در هدايت يك سازمان، اتخاذ تصميم‌هاي مناسب در شرايط مختلف است. هر مديري با توجه به شرايطي كه در آن نياز دارد، دست به يك تصميم‌گيري عقلاني مي‌زند. در نظريه‌هاي مديريت، مباحث زيادي در خصوص تصميم‌گيري مطرح شده است. اين مقاله به دنبال بررسي ريشه‌هاي عقلانيت در تصميم‌گيري است. لذا ابتدا تعريفي از عقل و عقلانيت ارائه مي‌شود؛ سپس بر اساس يك سير تاريخي عقل و عقلانيت از ديدگاه فلاسفه قرون باستان، قرون وسطي و پس از آن، همچنين، انواع عقلانيت در مباحث فلسفي و اجتماعي بررسي مي‌شود. با توجه به جايگاه ويژه ماكس‌وبر در مباحث عقلانيت و ديوان‌سالاري، بحثي در رابطه با ديدگاه‌هاي وبر در خصوص عقلانيت ارائه مي‌گردد. در ادامه نمونه‌اي از عقلاني شدن جوامع با عنوان مك.دونالدي شدن جهان ذكر مي‌شود. در پايان نيز جايگاه عقلانيت در «نظريه سازمان»، و به ويژه مباحث تصميم‌گيري بحث و بررسي مي‌شود