تفاوت‌هاي معلّمان زبان دوم در باورهاي آموزشي و به‌كارگيري آنها بر اساس اشتياق سازگار و جبري

تاكنون تحقيقات گسترده‌اي دربارۀ ميزان تأثيرگذاري باورهاي معلّمان زبان دوم بر عملكرد آموزشي آنها انجام شده است. شواهد ارائه‌شده نشان مي‌دهد كه لزوماً ارتباطي ميان عملكرد حرفه‌اي معلّمان و باورهاي آنها وجود ندارد. ما در اين پژوهش كوشيده ايم تا مطابقت يا عدم مطابقت نمود شناختي با نمود رفتاري باورهاي آموزشي معلّمان زبان انگليسي و ميزان تأثير اشتياق معلّمان بر رابطۀ اين دو را بررسي كنيم. 72 معلّم زن و مرد، شركت‌كنندگان اصلي تحقيق حاضر بودند. از ميان اين افراد، چهار گروه براي بررسي مطابقت يا عدم مطابقت باورها با عملكرد حرفه‌اي آنان انتخاب شدند. دو گروه از اين معلّمان در كار خود سطح بالا و دو گروه ديگر سطح پاييني از اشتياق سازگار و اشتياق جبري داشتند. دو جلسه از كلاس‌هاي هر معلّم به‌عنوان نمونه مورد مشاهده قرار گرفت. مقايسۀ گرو‌ه‌ها نشان داد كه اگرچه هردو گروه اهمّيّت، نسبتاً، يكساني براي باورهاي آموزشي قائل بودند، تطابق ميان باورها و عملكرد حرفه‌اي، صرفاً، در كلاس معلّماني مشاهده شد كه داراي اشتياق سازگار و يا اشتياق جبري بالا بودند. بر اساس يافته‌هاي اين مقاله، مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه عامل اشتياق، نقش مهمي در به‌كارگيري باورهاي آموزشي گزارش‌شده توسط معلّمان زبان در كنش كلاسي آنها دارد.