عنوان مقاله :
بررسي «گرمابه» به عنوان آستانۀ گذر در حكايت «پسر بازرگان و شهر خاموشان» هشت بهشت امير خسرو
پديد آورندگان :
پورآقا، محبوبه دانشگاه آزاد اسلامي واحد اهر - گروه زبان و ادبيات فارسي، اهر، ايران , صادقي نژاد، رامين دانشگاه آزاد اسلامي واحد اهر - گروه زبان و ادبيات فارسي، اهر، ايران , محمدزاده، مريم دانشگاه آزاد اسلامي واحد اهر - گروه زبان و ادبيات فارسي، اهر، ايران
كليدواژه :
آستانۀ گذر , جوزف كمبل , گرمابه , مناسك گذر , نظريّۀ سفر قهرمان
چكيده فارسي :
راويان افسانه هاي عاميانه براي رازآلود كردن حكايت هاي خود، نياز به فضاهاي ناشناخته و مرموز دارند. فضايي كه بتواند قهرمان را از دنياي واقعي، جدا ساخته به دنيايي جادويي و اساطيري روانه كند كه از اين فضا به آستانۀ گذر تعبير مي شود. بدون ترديد يكي از بهترين مكان ها براي درگير ساختن قهرمان با موضوعات و مسائل ناشناخته، گرمابه ها مي باشند. شناخت و تحليل اين فضاي راز آلود، شرط اساسي رمزگشايي افسانه ها و دست يافتن به پيام پنهان در آنهاست. يكي از ابزارهاي كار آمد براي رمز گشايي اين دست از افسانه ها، نظريّۀ «تك اسطورۀ سفر قهرمان» جوزف كمبل (Campbell, Joseph)، مي باشد. هدف اصلي اين نوشته، تأكيد بر اهميّت گرمابه به عنوان آستانۀ گذار است. در اين پژوهش، گرمابه به عنوان آستانۀ گذر در حكايت «پسر بازرگان روم و شهر خاموشان»، اثر امير خسرو دهلوي، تحليل شده است. نتيجۀ بررسي نشان مي دهد، امير خسرو در استفاده از فضاي رازآلود گرمابه به عنوان آستانۀ گذر و همچنين تطبيق آن با مناسك گذر و بخش هاي سه گانۀ گرمابه هاي سنّتي بسيار هوشمندانه و مؤفّق عمل كرده است.
عنوان نشريه :
تفسير و تحليل متون زبان و ادبيات فارسي (دهخدا)