تحليل شبكه دانش فرامحلي گرايي: معرفي رويكردي نوين در پژوهش هاي جغرافياي انساني

در سال‎هاي اخير سطوح تحليل‎هاي فضايي در جغرافياي انساني دچار دگرديسي نرم و بديع شده و مفهوم روابط فرامحلي و مطالعات فرامحلي به‎مثابه روابطي كه يك سكونتگاه و يا يك اجتماع محلي با سطوح فضايي بالاتر (ناحيه‎اي، منطقه‎اي، ملي و بين‎المللي) برقرار مي‎كند، ظهور و رواجي روزافزون يافته است؛ اين در حالي است كه تحليل شبكه دانش و شبكه هم نويسندگي و هم رخدادي واژگان آن علي‎رغم ضرورت مضاعف و نقش آن در توسعه و مديريت پژوهش‎هاي حوزه جغرافيايي مغفول واقع گشته است كه براي نخستين‎بار در اين مطالعه مورد بررسي قرار گرفته مي‎شود. تحليل سامانمند شبكه دانش و ترسيم نقشه آن مي‎تواند منبع‎ها و روندهاي دانش و كمبودهاي آن را مشخص كند. اين موضوع با تمركز بر فرامحلي‎گرايي به‎عنوان حوزه‎اي نوين و مهم از دانش جغرافيا انجام شده است. براي انجام اين تحقيق، در آغاز، داده‎ها از پايگاه اطلاع‎رساني اسكوپوس احصاء شدند. آن‎گاه، مرحله‎هاي داده‎آمايي انجام و بر پاية هدف‎هاي تحقيق، داده‎هاي نهايي با استفاده از الگوريتم‎هاي مبتني بر تحليل شبكه اجتماعي در نرم‎افزارVOSviewer  ارزيابي و تحليل گرديد. يافته‎ها نشان دادند كه از ميان بيش از ۱۱۳۵ مقاله و ۱۳۶۴ نويسنده، كشورهاي آمريكا، انگلستان و آلمان بيشترين انتشارها و نويسندگاني چون سكداپولارك، استينبرينك، گرينر و لسترلي بالاترين ارجاع‎ها را داشته‎اند. خوشه فكري سكداپولارك، بيشترين تراكم شبكه را دارا بود. كشورهاي آسيايي در پايان فهرست بودند. تحليل هم رخدادي واژگان، با رويكرد اكتشافي پنج خوشة پژوهشي در مطالعات فرامحلي‎گرايي مرتبط با پيوندها و جريان‎هاي افراد، سرمايه‎ها، كالاها، اطلاعات، فناوري‎ها و نوآوري‎ها را آشكار ساخت. كاربست رويكرد تحليل شبكه دانش‎ و ترسيم نقشه آن براي دستيابي به يك ديدگاه كل‎نگر در مسير پژوهش‎هاي جغرافياي انساني در آينده توصيه مي‎شود.