عنوان مقاله :
غلبه انسانشناسي عملي در عصر مدرن و ضرورت الهيات عملي
پديد آورندگان :
هوشنگي ، حسين دانشگاه امام صادق (ع) - گروه فلسفه و كلام اسلامي
كليدواژه :
الهيّات عملي , الهيّات عملي اسلامي , انسانشناسي عملي , انسانشناسي نظري , سوبجكتيويته
چكيده فارسي :
انسان مخاطب دين است و لذا تغييرات در انسان سبب تغيير در دينداري و به تبع آن تغيير در دينورزي ميشود و حداقل اين پرسش را ايجاد ميكند كه كدام يك از ساحات دين بايد اولويت و صدارت يابد. در عصر جديد و دوره روشنگري شاهد تحولي چشمگير در تعريف انسان هستيم. در اين تعريف، انسان به مثابه موجودي جبرانگر و اجتماعي، با نگاهي طبيعتگرايانه در كانون توجه قرار ميگيرد. در دوره روشنگري و متعاقب انقلاب كپرنيكي كانت، انسان به مثابه سوژه و فاعل شناسايي متولد و معرفي شد، سوژهاي كه متعلقات ادراك را خود را برميسازد و البته از ادراك عوالم فرازماني و فرامكاني قاصر است. نتيجه بسط اين انقلاب كپرنيكي به ساحت اراده و عمل و احساسات و عواطف منتهي به تولد انسان به مثابه عامل (و نه عاقل به مفهوم متافيزيكي) شد. در چنين وضعيتي، مقولاتي همچون آزادي، تعهد، مسئوليت و عواطفي مانند نوعدوستي، شفقت و حيا كه بروز آنها در حيات عملي است، در انسان و انسانشناسي اولويت مييابد و علومِ معطوف به عمل انساني تكون يا بسط مييابد. الهيّات مسيحي با تكوين الهيّات عملي اين تحول و تلاطم در مفهوم و حقيقت انسان را به رسميت شناخته و با آن تعامل كرده است. الهيّات و كلام اسلامي هم بالطبع نميتواند اين امر را ناديده بينگارد. دينشناسان و اهل كلام بايد از همه استطاعت و توان و ظرفيت علوم ديني اعم از كلام، فلسفه، اخلاق، فقه، اصول فقه، تفسير و علوم حديث، همراه با استفاده از علوم متعارف مرتبط، در مسير تحقق الهيّات عملي اسلامي به مثابه يك علم دينيِ ميانرشتهاي گام بردارند.
عنوان نشريه :
پژوهشنامه فلسفه دين
عنوان نشريه :
پژوهشنامه فلسفه دين