عنوان مقاله :
بهرهگيري از الگوي هَيجامَد در تهيه و تدوين فرهنگهاي لغت فارسي
پديد آورندگان :
پيشقدم ، رضا دانشگاه فردوسي مشهد , فيروزيان پوراصفهاني ، آيدا دانشگاه بينالمللي امام رضا (ع) , فيروزيان پوراصفهاني ، آيلين دانشگاه دامغان
كليدواژه :
بسامد , حواس , فرهنگنويسي , هَيجامَد , هيجان
چكيده فارسي :
در گذشته، فرهنگهاي لغت صرفاً به عنوان ابزارهايي تكنيكي در يافتن معاني واژگان به ياري خوانندگان و نويسندگان ميشتافتند، اما امروزه علاوه بر اينكه حاوي حجم بيشتر و دقيقتري از اطلاعات واژگاني هستند، ضرورت دارد در زمينههاي اجتماعي، روانشناختي و فرهنگي نيز ايفاي نقش نمايند. اين فرهنگها به مثابۀ آينهاي تمامنما، بايد بتوانند تمامي رفتارهاي زباني، اجتماعي و هيجاني گويشوران يك زبان را به تصوير كشند. به بيان ديگر، تا چندي پيش، مطالعات فرهنگنويسي بدون توجه به ماهيت اجتماعي زبان و بار احساسي واژگان صورت ميگرفت، اما در سالهاي اخير، فرهنگنويسي در ايران جان تازهاي يافته است. امروزه، تقريباً همۀ متخصصان معترفاند كه تهيه و تدوين فرهنگهاي لغت بدون توجه به ابعاد اجتماعي-فرهنگي واژگان غيرممكن به نظر ميرسد. فرهنگنويسي به عنوان يك دانش ميانرشتهاي، ضرورت دارد علاوه بر دستاوردهاي حوزۀ زبانشناسي، از دستاوردهاي ساير حوزههاي مرتبط چون جامعهشناسي و روانشناسي نيز بهره گيرد. بر اين اساس، جستار كنوني بر آن بوده است تا در پرتوي الگوي هَيجامَد (هيجان+ بسامد حواس) و با بهرهگيري از مفهوم نوظهور وزن فرهنگي، پيشنهاداتي براي تأليف و تهيۀ فرهنگهاي لغت فارسي ارائه دهد كه به نظر ميرسد تاكنون مورد كمتوجهي يا بيتوجهي مؤلفان اين فرهنگها واقع شدهاند. به بيان دقيقتر، در اين جستار سعي بر آن بود تا با تأكيد بر ضرورت درج اطلاعات روانشناختي فرهنگيِ مداخل واژگاني در فرهنگهاي لغت، لزوم ثبت مؤلفههايي نظير «بسامد»، «هيجان»، «حس» و در نهايت «هَيجامَد» براي واحدهاي واژگاني مورد بحث و بررسي قرار گيرد.