طراحي الگو تاثير حالات روان شناختي بر وفاداري كاركنان سازمان آموزش و پرورش

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسي تاثير حالات روان شناختي بر وفاداري كاركنان در آموزش و پرورش انجام شد.روش شناسي: پژوهش از نظر هدف كاربردي و به لحاظ روش آميخته (كيفي وكمي) بود. جامعه پژوهش در بخش كيفي خبرگان تعليم وتربيت و اساتيد روانشناختي بودندكه براساس اصل اشباع نظري به تعداد۲۰نفر انتخاب و باروش نمونه گيري هدفمند و گلوله برفي مصاحبه شدند. تمام مصاحبه ها به شيوه تحليل مضمون كدگذاري و با نرم افزار Maxqude تحليل شد. در بخش كمي جامعه آماري شامل كاركنان ستادي، دبيران و مديران منتخب آموزش وپرورش استان قزوين در پائيز ۱۳۹۹به تعداد ۱۲۰۰نفر و براساس فرمول كوكران ۲۹۲ نفر به عنوان نمونه آماري انتخاب شد. روايي پرسش نامه بااستفاده از روايي صوري و محتوايي تاييد شد. پايايي پرسش نامه با آزمون كرونباخ مقدار 0.92 حاصل شد. تجزيه وتحليل داده ها با تحليل عاملي استنباطي و با نرم افزار MICMAC انجام شد. درنهايت براي اعتبار سنجي معادلات ساختاري و برازش مدل از روش حداقل مربعات جزئي و نرم افزار  PLS استفاده شد.يافته ها: نتايج بخش كيفي نشان داد ۶۴ شاخص و ۲۶مولفه در قالب ۷بُعد وجودداشت كه شامل : بُعدشخصي با مولفه هاي(خودكارآمدي، تاب آوري، عزت نفس، رفتار فرانقشي)، بُعد شرايط شغلي با مولفه هاي(حمايت سرپرستان، استقلال وآزادي عمل، توسعه حرفه اي، تناسب شغل فرد)، بُعدشرايط سازماني بامولفه هاي(اعتمادسازماني، فرصت رشدويادگيري، پاداش وقدرداني، هويت واستراتژي هاي سازماني)، متغير تعديل گر حالات روان شناختي با مولفه هاي (امنيت شغلي، تعامل سازماني، وجوه شخصيتي، هنجارهاي اجتماعي)، بُعدنتايج فردي با مولفه هاي(شورواشتياق، جذب دركار، سطح مهارت)، بُعدنتايج شغلي شامل مولفه هاي(رضايت شغلي، تعهدبه كار، توانمندسازي) و  بُعد نتايج سازماني شامل مولفه هاي(بهره وري مطلوب، بهبودكيفيت، شايسته سالاري درسازمان، تكريم ورضايت ارباب رجوع) استخراج شده داراي اثر مثبت بر وفاداري كاركنان آموزش و پرورش بودند. نتايج بخش كمي نشان داد مدل برازش(۳۹/۰= GOF) مناسبي داشت و مجموعه متغيرهاي الگو توانستند به ميزان ۷۶/۰ واريانس وفاداري را پش بيني كنند.بحث و نتيجه گيري: براساس يافته هاي پژوهش در الگوي ارائه شده مي توان نتيجه گرفت حالات روان شناختي يكي از مهمترين و حياتي ترين عوامل در پرورش وفاداري كاركنان آموزش وپرورش بود. اين نتايج مي تواند زمينه بازنگري و ايجاد تغييرات اساسي در قوانين سازماني را فراهم آورد.