بررسي اثربخشي روش تدريس معكوس بر سواد اطلاعاتي و اشتياق تحصيلي دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه دوم

هدف: هدف پژوهش حاضر بررسي اثربخشي روش تدريس معكوس بر سواد اطلاعاتي و اشتياق تحصيلي دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه دوم بود.روش شناسي: پژوهش حاضر از نظر هدف كاربردي و از نظر شيوه اجرا نيمه آزمايشي با گروه پيش آزمونپس آزمون و پيگيري يك ماهه با گروه كنترل بودند. جامعه آماري شامل كليه دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر اهواز در سال تحصيلي 99-1398 بودند كه نمونه‌اي 50 نفره به صورت هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفي در دو گروه آزمايش و كنترل (هر گروه 25 نفر) گمارده شدند. ابزار اندازه گيري پژوهش پرسشنامه سواد اطلاعاتي تريلز (2007) و مقياس اشتياق تحصيلي فردريكز و همكاران(2004) بود. به گروه آزمايش 8 جلسه 70 دقيقه‌اي آموزش روش تدريس معكوس برگمن و سمز (2014) ارائه شد و گروه كنترل هيچ گونه مداخله‌اي دريافت نكردند براي تجزيه و تحليل داده‌ها نيز از روش‌هاي آماري استنباطي (تحليل اندازه‌گيري‌هاي مكرر و آزمون تعقيبي بنفروني) با نرم افزار Spss24 استفاده شد.  يافته‌ها: نتايج نشان داد كه روش تدريس معكوس بر سواد اطلاعاتي و اشتياق تحصيلي دانش‌آموزان گروه آزمايش نسبت به گروه كنترل به طور معناداري باعث افزايش نمرات آنان شد و اين اثر تا دوره پيگيري يك ماهه ادامه داشت (0.05 P).بحث و نتيجه گيري: بر اساس يافته ها مي‌توان نتيجه گرفت روش آموزش كلاس معكوس باعث افزايش اشتياق تحصيلي و سواد اطلاعاتي در دانش‌آموزان متوسطه (دوم) مي‌شود و از اين رو، برنامه‌ريزان نظام آموزشي بايد با معرفي و تشريح بيشتر اين روش زمينه استفاده بيشتر معلمان در فرايند ياددهي يادگيري را فراهم كنند.