عنوان مقاله :
كيهانشناسي سياست فارابي و عدم نياز به سنجش گزارهها در فلسفۀ مدني
پديد آورندگان :
اكبري نوري ، رضا دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران جنوب - گروه علوم سياسي و روابط بين الملل
كليدواژه :
فارابي , فلسفه سياسي , فلسفه نظري , فلسفه مدني , كيهانشناسي , آنالوژي
چكيده فارسي :
رابطۀ فلسفه عملي با فلسفۀ نظري، موضوعي ديرين در تاريخ فلسفۀ سياسي است. اين رابطه در نظام فلسفي قديم عمدتاً رابطه اي تبعي ميان فلسفۀ عملي در نسبت با فلسفۀ نظري است. اما موضوع حائز اهميت دراين ميان، ميزان تبعيت فلسفۀ عملي از فلسفۀ نظري و تأثيري است كه يكي بر ديگري دارد. مقالۀ حاضر با اتكا به اين نسبت در تلاش است تا نشان دهد كه اين رابطه در فلسفۀ سياسي فارابي، چه رابطهاي است و ميزان اثرگذاري فلسفۀ نظري وي در بازتوليد فلسفۀ عملي چه اندازه است و اين موضوع چه تأثيري بر ساختار فلسفۀ سياسي فارابي بر جاي گذاشته است. به اين منظور با اتكا به روشي شناختي در فلسفۀ قديم يعني آنالوژي، تلاش شده تا نشان داده شود كه فارابي چگونه با مبنا قرار دادن فلسفۀ نظري، فلسفۀ سياسي خود را بازتوليد كرده است. مدعاي مقاله اين است كه فارابي در كنشي يكسويه، فلسفۀ سياسي خود را از دل فلسفۀنظري استخراج كرده است و اين كنش به بازتوليد فلسفۀ نظري در فلسفۀ سياسي رسيده است. فارابي با ابتنا به فلسفۀ نظري و انتقال گزارهها از فلسفۀ نظري به فلسفۀ سياسي نيازي به سنجش مجدد گزارههاي منتقل شده به فلسفۀ سياسي نديده است. به اين معنا فارابي با متناظر كردن يكياز اين دو بر ديگري با استفاده از روش قياس يا آنالوژي عملاً خود را بينياز از سنجش مجدد گزارههايش در فلسفۀ سياسي ديده است. از اين رو وظيفۀ وي به عنوان فيلسوف سياسي در توصيف مدينۀ فاضله و سامان مطلوب و مدينههاي غير فاضله و فاقد سامان مطلوب در جايي به اتمام ميرسد كه هنوز از فلسفۀ نظري، فاصله زيادي نگرفته است. در اين مقاله تلاش شده است تا با اتكا به روشي كه فارابي براي دستيابي به فلسفۀ سياسي انتخاب كرده است، نشان دهيم كه چگونه استقلال فلسفۀ سياسي و فهم آن در آراي وي تابع فلسفۀ نظري است و اين موضوع چگونه باعث شده است تا شارحان وي، ديدگاههاي بسيار متفاوتي از يكديگر داشته باشند.
عنوان نشريه :
پژوهش سياست نظري
عنوان نشريه :
پژوهش سياست نظري