پيامدهاي معرفت شناسي رئاليسم انتقادي براي پژوهش‌هاي مديريت دانش؛ مطالعه‌اي بر اساس روش شناسي دلالت پژوهي

تلاش براي دست‌يابي به ايده‌ها، مدل‌ها و رهنمودهايي از ساير رشته‌ها و مكاتب از روش‌هاي متداول در رشته‌هاي مختلف علوم انساني، طبيعي، اجتماعي و هنر است كه با هدف بسط و تدقيق مخزن دانشي صورت مي‌پذيرد. هرچه رشته‌ايي از غناي ذاتي و ويژگي فلسفي بيش‌تري برخوردار باشد، بهره‌ي ساير رشته‌ها از آن رو به فزوني مي‌رود. در اين مسير، رئاليسم انتقادي به مبدأ فلسفي فراگيري تبديل شده كه رشته‌هاي مختلف براي افزودن به غناي دانشي خود از آن وام مي‌گيرند. نوشتار حاضر با هدف بررسي دلالت‌هاي معرفت‌شناختي رئاليسم انتقادي، با ابتناي بيش‌تر بر ديدگاه‌هاي روي بسكار، براي مديريت دانش تنظيم شده است. اما روشي كه براي اين منظور برگزيده شده، روشي بديع با نام دلالت‌پژوهي است كه تاكنون چند رساله‌ي دانشگاهي بر مبناي آن به رشته‌ي تحرير درآمده است. مباحث اين مقاله نشان مي‌دهد كه رئاليسم انتقادي در حوزه‌ي معرفت‌شناسي براي مديريت دانش سهم‌ياري‌هايي جدي دارد كه پيامد آن دلالت‌هاي قابل توجهي براي اين رشته است. از سويي، اين مقاله مي‌تواند به‌عنوان الگويي براي بررسي‌هاي دلالت‌پژوهانه چه در چارچوب رئاليسم انتقادي و چه ساير مكاتب فلسفي، به‌شمار آيد.