عنوان مقاله :
بررسي مؤلفه هاي مدرنيسم در داستانهاي كوتاه محمد رحيم اخوت، ابوتراب خسروي، علي خدايي و محمد كشاورز (با تأكيد بر آراي چارلز مي و سوزان فرگسن)
پديد آورندگان :
احدي ، مرضيه دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي - گروه زبان و ادبيات فارسي , خمسه ، شروين دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي - گروه زبان و ادبيات فارسي , قهرمان ، تراب جنگي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
داستان كوتاه مدرن , مدرنيسم , مؤلفه هاي مدرنيسم , نويسندگان معاصر ايراني
چكيده فارسي :
زمينه و هدف: مدرنيسم از جريانات مهم ادبي قرن بيستم است كه بسبب برخورداري از ويژگيهاي ادبي خاصّ خود از شكلهاي سنّتي و تكنيكهاي بياني قديم فاصله گرفت. شناخت و تبيين شاخصه ها و ويژگيهاي مدرنيسم در داستانهاي كوتاه نويسندگان معاصر ايران موضوع اصلي اين پژوهش است. در اين مقاله كوشيده شده با توجه به داستانهاي كوتاه مدرن ابوتراب خسروي، علي خدايي، محمد كشاورز و محمّد رحيم اخوت از هريك از نويسندگان مذكور چند داستان كوتاه را از نظر كاربرد مؤلفه هاي مدرنيسم با توجه به آراي چارلز مي و سوزان فرگسن مورد تحليل و بررسي قرار گيرد. روش مطالعه: پژوهش حاضر مطالعه اي نظري است كه به شيوۀ پژوهش توصيفي تحليلي انجام شده است. محدوده و جامعۀ موردمطالعه، مجموعه داستانهاي كوتاه ابوتراب خسروي، علي خدايي، محمد كشاورز و محمدرحيم اخوت است. يافته ها: هريك از نويسندگان بخوبي توانسته اند با بهره گيري از مؤلّفه هاي مدرنيسم مانند كاربرد پيرنگهاي حذفي و استعاري، پايان باز، توجّه به خصوصيات دروني شخصيتها، بهره گيري از درونمايه هاي مدرن (بيگانگي، تنهايي، انزوا و فردگرايي)، عدم قطعيت، درهم آميختن رويا و واقعيت، بيان داستان بمنزلۀ طرحوارۀ كمينه، كاربرد شخصيتهاي داستان بمثابه حالت ذهني، توصيف ساحت خوابگونۀ داستان و... شكلي از مدرنيسم را در داستانهاي خود رقم بزنند. نتيجه گيري: نتايج تحقيق نشان ميدهد هرچند ميزان كاربرد مؤلفه هاي مدرنيسم در داستانهاي نويسندگان موردنظر با هم متفاوت است، مسلماً توجه خاصي كه به كاربرد اين مؤلفه ها در بيان داستانها شده است، زمينه هاي لازم را براي نگرش مدرنيستي به آنها فراهم كرده است. در داستانهاي اخوت، كاربرد ويژگيهايي از قبيل انزوا و تنهايي شخصيتها، جريان سيّال ذهن و نيز شخصيت بمثابه حالت ذهني نسبت به ديگر ويژگيها بارزتر است. در داستانهاي خدايي، استفاده از پيرنگهاي حذفي و استعاري، درهم آميختن عنصر خيال و واقعيت، نمادپردازي و نيز روايت نامتوالي رويدادها نمود بيشتري دارد. در داستانهاي خسروي، كاربرد نمادپردازيها، آشنايي زداييها، عدم قطعيت و نيز درهم آميختن رؤيا و واقعيت بيشتر است. علاوه براين در داستانهاي كشاورز بهره گيري از انواع پيرنگ ، بيان تنهايي و انزواي شخصيتها، طرحوارۀ كمينه، سبك و لحن غنايي و نيز عدم قطعيت نمود بيشتري دارد.
عنوان نشريه :
سبك شناسي و تحليل متون نظم و نثر فارسي
عنوان نشريه :
سبك شناسي و تحليل متون نظم و نثر فارسي