مدلسازي ساختاري- تفسيري راهبردهاي تحقق مأموريت آموزش در دانشگاه كارآفرين و جامعه‌محور

با توجه به اهميت انتقال اقتصادها از اقتصاد منبع بنيان به دانش بنيان و متناسب با آن اهميت نقش تحول دانشگاه ها در خصوص زمينه سازي باروري فعاليت هاي نوآورانه و كارآفرينانه، موضوع دانشگاه كارآفرين و راهبردهاي لازم براي شكل گيري آن توجه بسياري از پژوهشگران و سياستگذاران حوزه آموزش عالي را جلب كرده است. در اين ميان، مأموريت آموزش، كه از ديرباز جزو مأموريت هاي اصلي دانشگاه ها بوده است، نيازمند تحول و تكامل در جهت هماهنگي با نيازهاي روز جامعه است. در اين پژوهش براي شناسايي راهبردهاي مؤثر و بيان روابط ميان آنها به منظور تحقق مأموريت آموزش در دانشگاه كارآفرين، از مدلسازي ساختاري-تفسيري (ISM) استفاده شد. ابتدا با مطالعه نظام مند پژوهش هاي داخلي و استفاده از گروه كانوني، 23 راهبرد در تحقق مأموريت آموزش در مسير جامعه محوري و كارآفريني در دانشگاه ها شناسايي و از ميان آنها روايي محتوايي 15 راهبرد تأييد و به عنوان اثرگذارترين راهبردها معرفي شدند. پس از تحليل داده ها، راهبردها در چهار سطح مختلف طبقه بندي شدند و با توجه به روابط، نمودار ISM ترسيم شد. با بررسي ارتباط ميان اين راهبردها، اين نكته قابل توجه است كه تحقق اكثريت آنها بر تحقق ديگري تأثير مي گذارد و نيز تأثير مي پذيرد. از اين رو، مي توان نتيجه گرفت كه سياستگذاران، كه هدف خود را تحقق جامعه محوري و كارآفريني در دانشگاه و تحول ساختار آموزشي قرار داده اند، لازم است از نگاه خطي پرهيز كنند و با تكيه بر نگاه سيستماتيك اقدامات لازم را در تحقق كليه راهبردهاي ذكر شده انجام دهند. تعيين روابط ميان راهبردها و نوع راهبردها مي تواند به درك بهتر موضوع و اتخاذ سياست ها و اقدامات مناسب در تحقق مأموريت آموزش در دانشگاه كارآفرين كمك كند.