عنوان مقاله :
بررسي حكايت و منظومهي بلوچي «باگين بَشكرد» و مقايسهي آن با حكايت اميرنصر ساماني و قصيدهي «بوي جوي موليان» رودكي
پديد آورندگان :
جهانديده ، عبدالغفور دانشگاه دريانوردي و علوم دريايي چابهار
كليدواژه :
ابراهيم راسكي , ادبيات تطبيقي , بوي جوي موليان , رودكي , شعر بلوچي
چكيده فارسي :
داستان سرايي در ادبيات ايراني سابقهي ديريني دارد و در اين ميان، اقوام ايراني بهويژه بلوچ ها جايگاه خاصي دارند. ازجمله داستان هاي مشهور در ادبيات بلوچي، ماجراي برانگيختن سيَدخان براي ديدار و وصال محبوب در هجران، بهوسيلهي شاعر بلوچ، ابراهيمِ راسكي، است كه شباهت زيادي به حكايت برانگيختن اميرنصر ساماني بهوسيلهي رودكي براي بازگشت به بخارا دارد. ابراهيم راسكي سرايندهي منظومهي «باگين بَشكرد» از شاعران برجستهي ادبيات بلوچي در اواخر قرن سيزدهم هجري است. اين منظومه سراسر در وصف دلدار و اسب خان و مسير راهي است كه خان آن را مي پيمايد. ابراهيم با منظومهي خود، خان را برانگيخت تا بهسرعت براي ديدار و وصال دلدار به شهر او برود و اين منظومه ازاينجهت، با بوي جوي موليان رودكي قابلتطبيق است. رودكي قصيدهي بوي جوي موليان را در قرن سوم و ابراهيم راسكي منظومهي باگين بَشكرد را در قرن سيزدهم هجري قمري سروده اند. اين پژوهش به روش توصيفي و تحليل محتوا انجام شده است و نشان مي دهد كه سرايندگان دو منظومه در توصيف مناظر و شخصيت ها و مسير راه مهارت خاصي داشتهاند. هدف اصلي تحقيق، معرفي داستان گمنام سيدخان و فاطمه و بيان همانندي هاي آن با حكايت امير نصر و قصيدهي بوي جوي موليان رودكي است. خنياگران بزرگ، نسل به نسل عامل ماندگاري منظومهي باگين بشكرد بوده اند و آوازخوانان معاصر همچنان اين منظومه را در مجالس بزم و موسيقي مي خوانند.