شماره ركورد :
1317932
عنوان مقاله :
واقع‌نمايي و بازنمايي در فلسفه و سينما: بررسي نقادانۀ فيلم مرد عوضي اثر آلفرد هيچكاك با اشاره به نظريۀ آندره بازَن
پديد آورندگان :
غفاري ، محمد دانشگاه اراك - گروه زبان و ادبيات انگليسي , رمزي ، مليكا دانشگاه اراك - گروه زبان و ادبيات انگليسي
از صفحه :
121
تا صفحه :
144
كليدواژه :
رئاليسم (واقع‌نمايي) , بازنمايي , ذهن‌محوري , عيني‌نگري , آندره بازن , مرد عوضي
چكيده فارسي :
مسئلۀ چيستي «واقعيت» و چگونگي بازنمايي آن در آثار هنري و ادبي از ديرباز يكي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي هنرآفرينان و نظريه‌پردازان بوده است. اوج آن اواسط سدۀ نوزدهم بود كه به‌دنبال تحولات علمي و اجتماعي، از جمله اختراع دوربين عكاسي، نقاشان و نويسندگان اروپايي با صراحت و جديت بيشتري به اين موضوع پرداختند كه حاصل آن شكل‌گيري جنبش «رئاليسم» (واقع‌نمايي) با هدف ثبت دقيق و عيني‌نگرانۀ واقعيت خارجي، به‌ويژه واقعيت‎هاي جامعه و وضع طبقه‌هاي پايين، بود. فيلم مرد عوضي ساختۀ آلفرد هيچكاك (1957) فيلمي داستاني بر اساس روي‌دادي واقعي و شامل بسياري از مضمون‌هاي رئاليسم است. ادعاي خود كارگردان اين بوده كه فيلم او «مستند» و بازنمايندۀ حقيقت است، بدون هيچ دخلي و تصرفي. پس از شرح تطبيقي و موجز مفهوم‌هاي «واقعيت» و «واقعيت‌نمايي» در فلسفه و سينما، پژوهش حاضر اين فيلم را بر اساس نظريۀ آندره بازَن دربارۀ سينماي رئاليستي تحليل مي‌كند تا نشان دهد كه، به‌رغم ادعاي فيلم‌ساز و وجود برخي ويژگي‌هاي واقع‌نمايانه، آيا در نهايت مي‌توان اين فيلم را اثري رئاليستي در شمار آورد يا نه. تحليل اين فيلم نشان مي‌دهد كه مرد عوضي نه‌فقط عاري از جنبه‌هاي ذهن‌محور نيست، بلكه طبق گزارش‌هاي موجود چندان هم به ماجراي واقعي وفادار نبوده است و با تعريف بازن از رئاليسم مطابقت نمي‌كند. پژوهش حاضر، به اين ترتيب، به اين بحث مي‌رسد كه، با فرض وجود مستقل واقعيت عينيِ بيروني، آيا اصولاً بازنمايي وفادارانه و بي‌طرفانۀ آن در رسانه‌هاي هنري، از جمله سينما و ادبيات، ممكن است يا خير.
عنوان نشريه :
مطالعات بين ­رشته­ اي ادبيات، هنر و علوم انساني
عنوان نشريه :
مطالعات بين ­رشته­ اي ادبيات، هنر و علوم انساني
لينک به اين مدرک :
بازگشت