عنوان مقاله :
آزادي به مثابۀ اصل حاكم بر مردمسالاري در انديشۀ فرخي يزدي
پديد آورندگان :
عليزاده ، سروش دانشگاه تربيت مدرس - گروه حقوق , خسروي ، احمد دانشگاه بيرجند - گروه حقوق
كليدواژه :
حقوق بشر , آزادي , ركن دموكراسي , دولت , شعر عصر مشروطه , فرخي يزدي
چكيده فارسي :
هدف اين نوشتار بررسي مفهوم آزادي و مقولههاي مختلف آن، بهويژه آزادي بيان در اشعار فرخي يزدي با رويكردي بين رشته اي و از منظري حقوقي است؛ از اين منظر، مفهوم آزادي با مفهوم «حق داشتن» گره ميخورد و آزادي عبارت ميشود از: نبودِ مانع و فقدان محدوديت. آزادي همانند مفاهيمي چون عدالت و نظم عمومي، انتزاعي است كه به ويژه در علوم مختلف مورد مناقشه و تفاسير متعدد قرار گرفته است. از طرفي آزادي به عنوان يكي از اصول حاكم بر مردمسالاري به شمار مي رود و از سويي ديگر اين آزادي در اشعار شعرا داراي جايگاهي سترگ و والاست؛ پس آدمي در برابر انديشهاي كه خواهان گرفتن حقوق اساسي وي بوده است، دست به رويكردي متنازع ميزند؛ از اين رو آزادي امري مهم و بنيادين تلقي ميشود؛ چراكه انسان را به امري سوبژكتيو بدل ميكند. شروع سويههاي اين تقابل در ايران را ميتوان در دورۀ مشروطه يافت. متفكرين عصر مشروطه كه تحت تأثير اين نگرش قرار داشتند، سعي در اثبات مفهوم آزادي به عنوان يك حق كردند. يكي از متفكرين دورۀ مشروطه كه در بطن اين مناقشه قرار داشت، فرخي يزدي بود. اگرچه فرخي در باب بيان آزادي و ضرورت آن براي دموكراسي در اشعار خود به گونة مستقيم نپرداخته است؛ اما درصدد دستيابي به نوعي از دموكراسي در زمانۀ خويش بوده است كه لازمۀ تحقق آن، رسيدن به انواع آزاديهايي است كه امروزه در اسناد متعدد بشري در زمرۀ آزاديهاي بنيادين بشري قرار گرفته است. حال پرسش اينجاست كه منظور فرخي يزدي از آزادي، كدام مصاديق از آزادي است؟ براي يافتن پاسخي درخور، به استفاده از روشي توصيفي و تحليلي روي ميآوريم و تلاش براي يافتن پاسخ را با پرداختن به مفهوم آزادي و انواع آن در قالبي حقوقي گره ميزنيم. اينگونه پيوندي نيك و ميانرشتهاي ميان ادبيات و حقوق برقرار ميشود.
عنوان نشريه :
مطالعات بين رشته اي ادبيات، هنر و علوم انساني
عنوان نشريه :
مطالعات بين رشته اي ادبيات، هنر و علوم انساني