عنوان مقاله :
روايتگري بدن و خودرنجوري رستگارانه در شخصيتهاي آثار ساموئل بكت، با نظر به ثنويت دكارتي
پديد آورندگان :
عباسپور ، امين دانشگاه علامه طباطبايي , نصري ، امير دانشگاه علامه طباطبايي
كليدواژه :
ساموئل بكت , ثنويت دكارتي , روايتگري بدن , رنج خودخواسته , رستگاري
چكيده فارسي :
اگر جستجوي انحاء مختلف وجود و نيز بررسي قابليتهاي زبان از كليديترين مسائل انديشه ساموئل بكت باشند، بيشك وي اين دو را جهت شناخت هرچه بهتر آدمي و برقراري ارتباط با جهان پيرامون به كار ميگيرد. بكت متأثر از ثنويتگرايي دكارتي بر اين باور است كه مفارقت جوهري نفس و بدن باعث شده زبان آدمي ذاتاً از برقراري ارتباط با جهان پيرامون ناتوان باشد. لذا وي بر آن است تا نشان دهد بدن جداشده از نفس ناگزير است با خلق زباني نو به روايتگري خود در جهت رفع كاستيهاي ارتباطياش بپردازد. بكت براي انجام اين مهم از بدن، اجزاء و حركات آن كمك ميگيرد. وي معتقد است هر چه بدن رنجورتر باشد، تلاش آن براي ديده شدن مشهودتر است. لذا در آثارش شخصيتهايي با بدنهاي معلول و ناتوانيهاي متعدد جسمي به تصوير ميكشد. به باور بكت، بدن از طريق روايتگري كاستيهاي خود ميتواند موانع ارتباطي را تا حدودي از سر راه بردارد. ازاينرو، شخصيتهاي آثارش نهفقط گلايهاي از وضع اسفبار خود ندارند، بلكه همچون همراهي هميشگي تااندازهاي به نقصهاي جسمي خود عادت ميكنند كه بشود گفت گونهاي خودرنجوري در رفتار و حركاتشان ديده ميشود. همراهي اين رنجها با شخصيتهاي بكت در پايان سير جستجويشان، آنها را بهنوعي خودآگاهي از سويي و فراتر رفتن از بدنهاي رنجور خود از سوي ديگر ميرساند؛ بهگونهاي كه در اثر اين خودآگاهي و از خلال يكجور مكاشفه، به رهايي دست پيدا ميكنند كه براي آنها شكلي از رستگاري قلمداد ميشود. در نگارش اين مقاله از روش تحليلي انتقادي استفاده شده است. نتايج اين پژوهش نشان ميدهد كه ساموئل بكت از ثنويت دكارتي رفته فراتر و تلاش ميكند شأن و جايگاه ازدسترفته بدن را، با اين فرض كه بدن بزنگاه رخداد آگاهي است، به آن بازگرداند.
عنوان نشريه :
حكمت و فلسفه
عنوان نشريه :
حكمت و فلسفه