مقايسه ايده هلد و هابرماس درباره امكان جايگزيني الگوي دموكراسي مطلوب با دموكراسي ليبرال

«جهاني شدن»، بسياري از مفاهيم كليدي سنتي سياست را دگرگون كرده است. يكي از اين مفاهيم، «دموكراسي» است. هلد و هابرماس نسبت به دموكراسي در عصر جهاني شدن، توجه ويژه اي مبذول داشته اند. با توجه به تحولاتي كه در عصر جهاني شدن رخ داده است، هلد و هارماس كوشيده اند كه به ترتيب الگوهاي «دموكراسي جهان وطني» و «دموكراسي مشورتي» را جايگزين دموكراسي ليبرال كنند. هدف اين مقاله آن است كه نشان داده شود چگونه هابرماس و هلد كوشيده اند تا مدل دموكراسي پيشنهادي خود را جايگزين الگوي ليبرال دموكراسي نمايند. هابرماس با تكيه بر سه نظام «دولت»، «اقتصاد» و «جهان زيست» و مفاهيم «حوزه عمومي» عقلانيت و كنش ارتباطي و هلد از طريق بازسازي نظم جهاني كنوني اين كار را انجام مي دهند. يافته هاي اين مقاله بيانگر آن است كه تلاش هر دو متفكر براي دستيابي به هدف موردنظر، به دلايلي از جمله محافظه كارانه بودن ساختار فكري هلد و در نتيجه تمايل وي به حفظ وضع موجود از يك سو و توجه بيش از حد خوش بينانه هابرماس به اجماع و عقل گرايي از سوي ديگر، به نتيجه نرسيده است. اين مقاله به لحاظ روش و محتوا، توصيفي- تحليلي است و داده هاي مورد نياز به شيوه كتابخانه اي به دست آمده است.