ارائه الگوي هماهنگي برنامه‌هاي درسي كارشناسي آموزش و ترويج كشاورزي با نيازهاي شغلي بازار كاركشاورزي استان اردبيل

اهميت آموزش كشاورزي و نقش آن در توسعه پايدار جوامع، بازنگري در برنامه هاي درسي رشته هاي كشاورزي را به ضرورتي انكار ناپذير تبديل كرده است. در همين راستا، هدف اساسي اين پژوهش كاربردي كه با ديدمان آميخته انجام شده است ارائه الگوي هماهنگي برنامه‌هاي درسي كارشناسي آموزش و ترويج كشاورزي با نيازهاي شغلي بازار كار كشاورزي استان اردبيل مي‌باشد. در بخش كيفي با استفاده از روش پايه ور به بررسي عوامل شكل دهنده تطابق محتواي برنامه درسي دوره كارشناسي رشته آموزش و ترويج كشاورزي با نيازهاي بازاركار كشاورزي استان اردبيل پرداخته شده و در بخش كمي نيز با استفاده از روش مدلسازي معادلات ساختاري به بررسي وضع موجود و طراحي الگوي مطرح شده اقدام شده است. ابزار مورد استفاده براي گرد اوري اطلاعات در بخش كيفي مصاحبه فردي نيمه ساختار يافته و در بخش كمي، پرسشنامه محقق ساخته در طيف 5 درجه اي ليكرت بود. براي استاندارد سازي در بخش كمي ابتدا تعيين روايي پرسشنامه از طريق مراجعه به متخصصين و اساتيد و روايي محتوايي انجام شده است و سپس تعيين پايايي از طريق تتاي ترتيبي كه مقدار آن 0/812 مي باشد، انجام شده است و استاندارد سازي در بخش كيفي، تعيين روايي از طريق توافق سنجي و پايايي مصاحبه ها از طريق معيار شاخص ثبات انجام شده است. جامعه آماري بخش كيفي پژوهش خبرگان آموزش عالي و متخصصين و كارفرمايان بخش كشاورزي بود كه با استفاده از نمونه گيري هدفمند و به علت اشباع اطلاعات با 12 نفر از خبرگان آموزش عالي و متخصصين و كارفرمايان بخش كشاورزي با رسيدن به آستانه سودمندي مصاحبه به عمل آمد. جامعه آماري بخش كمي شامل اعضاي هيئت علمي كشاورزي دانشگاه هاي دولتي و غيردولتي استان ( 190 نفر)، كارفرمايان بخش كشاورزي ( 460 نفر) و كاركنان متخصص و خبره جهاد كشاورزي استان (250 نفر ) جمعا 900 نفر مي باشد كه با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي 270 نفر كه 57 تن هيئت علمي كشاورزي دانشگاه هاي دولتي و آزاد استان اردبيل و 138 تن از كارفرمايان بخش كشاورزي و 75 تن كاركنان متخصص و خبره جهاد كشاورزي استان انتخاب شدند . الگوي نظري در بخش كيفي، بوسيله پرسشنامه محقق ساخته توسط جامعه آماري مورد نظر تكميل و پس از داده پردازي با SPSSWin16 با استفاده از روش مدلبندي معادلات ساختاري و با بهره گيري از نرم افزار SMARTPLS 3 مدل مورد نظر طراحي شد. طي تحليل داده هاي كيفي با استفاده از روش كدگذاري باز ، محوري و گزينشي در نهايت 25 دسته از متغيرهاي اندازه پذير در قالب شش دسته كلي از مؤلفه ها شناسايي و تعريف شدند در بخش كمي نيز نتايج حاصل از مدلسازي معادله ساختاري نشان داد كه اثر همه متغيرهاي مستقل بر تبيين هماهنگي برنامه درسي با نيازهاي شغلي بازار كار معنادار بوده است. در همين ارتباط شرايط علي بر تبيين هماهنگي برنامه درسي با نيازهاي شغلي بازار با ضريب 0/75 اثر مستقيم و معناداري دارد. بعد از آن پيامدهاي هماهنگي برنامه درسي با نيازهاي شغلي بازار كار كشاورزي با ضريب 0/61 نيز اثر مستقيم و معناداري بر هماهنگي برنامه درسي با نيازهاي شغلي بازار داشت. همچنين اثر شرايط مداخل هگر بر تبيين هماهنگي برنامه درسي با نيازهاي شغلي بازار با ضريب 0/51، اثر زمينه ها با ضريب 0/48 و نهايتا اثر راهبر دها بر تبيين هماهنگي برنامه درسي با نيازهاي شغلي بازار با ضريب 0/45 معنادار بوده است. يافته نشان داد كه وضعيت شاخص هاي هماهنگي برنامه هاي درسي كارشناسي آموزش و ترويج كشاورزي با نيازهاي شغلي استان اردبيل از سطح مطلوبيت پايين برخوردار است و توجه چنداني به آن صورت نگرفته است.