عنوان مقاله :
ريشه هاي ناامني در فلسفه سياسي مدرن؛ بازسازي انتقادي انسان شناسي فلسفي توماس هابز
پديد آورندگان :
شاكري ، رضا پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات اجتماعي جهاد دانشگاهي
كليدواژه :
هابز , وضع طبيعي , وضع مدني , ناامني , انسان شناسي , بازشناسي انتقادي
چكيده فارسي :
اين مقاله با پرسش از امنيت در فلسفه سياسي هابز به اين مهم مي پردازد كه چرا قدرت و امنيت در دولت مدرن با هم پيوند داشته و از نقش فضيلت مندانه انسان در تأمين و گسترش امنيت در جامعه غفلت شده است. به بيان ديگر ناامني در دوران معاصر و به خصوص در پي شكل گيري تجربه هاي جهاني از لوياتان به مثابه تنها ساختار مشروع و مؤثر قدرت در جوامع و مناسبات بين المللي، بيش از آن كه ناشي از منازعات قدرت در ميان دولت ها باشد، ريشه در نوع انسان شناسي هابز دارد كه خود مباني نظري و تأسيسي دولت مدرن محسوب مي گردد. اين پژوهش با بهره مندي از نظريه بازسازي انتقادي كه بر محور منطق دروني انسان شناسي هابز پيش مي رود، مي كوشد منابع ناامن كننده و مولد ناامني را در نوع ديدگاه هابز از انسان معرفي و شناسايي كند. نتيجه اين پژوهش نشان مي دهد كه انسان شناسي هابز به عنوان پايه نظري ساختار دولت مدرن امروزي، انسان را موجودي ذاتاً خطرناك، نگران، خودخواه و در عين حال مشروع و موجه در رسيدن به همه خواسته هايش مي داند. اين نوع انسان شناسي منبع اصلي توليد ناامني محسوب شده كه پيامدها و آثارش در لوياتان بروز مي كند.
عنوان نشريه :
مطالعات راهبردي
عنوان نشريه :
مطالعات راهبردي