عنوان مقاله :
حذف و ذكر عناصر اصلي و فرعي جمله و كاركرد بلاغي آنها در گرشاسپنامه و داستان بيژن و منيژۀ شاهنامه
پديد آورندگان :
طالبيان ، يحيي دانشگاه علامه طباطبائي - دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - گروه زبان و ادبيات فارسي , اميني اسالمي ، حميد دانشگاه علامه طباطبائي - دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي
كليدواژه :
دانش معاني , مبحث حذف و ذكر , اغراض بلاغي , بيژن و منيژه , گرشاسپنامه
چكيده فارسي :
حضور و عدم حضور عناصر اصلي و فرعيِ جمله در متن يك اثر ادبي، تأثير بسزايي در انتقال اغراض و مفاهيم بلاغي به مخاطب دارد. بلاغيون سنتي و عالمان دانش معاني نظير سيبويه، جاحظ، خطابي و ... به صورت سطحي و گذرا از نقش اين شيوه در بلاغت كلام ياد كردهاند. عبدالقاهر جرجاني اما در اثر دلائلالإعجاز في القرآن، مبحث «حذف و ذكر» را در چهارچوبي قاعدهمند و مشخص قرار داد و آن را يكي از اركان پيوستگي كلام معرفي نمود. از سويي ديگر، مايكل هليدي به عنوان زبانشناس دستور نقشگرا، اين مهم را با عنوان «حذف و جانشيني» معرفي كرده و بهكارگيري از اين شيوه را در انسجام متن مؤثر ميداند. داستان بيژن و منيژۀ شاهنامه و منظومۀ گرشاسپنامه به سبب قالب شعري و زباني حماسي، زمينۀ مناسبي را براي دستبردهاي مختلف نحوي به خصوص حذف عناصر در جمله فراهم نمودهاند. اهميت وضعيت عناصر در جمله براي انتقال اغراض بلاغي از سوي فردوسي و اسدي توسي، ضرورت بررسي وضعيت حذف و ذكر عناصر اصلي و فرعي دو اثر را بيان ميدارد؛ از اين رو، پژوهش حاضر به روش توصيفي- تحليلي، تأثير حذف و ذكر عناصر اصلي و فرعي در 3000 جمله از هر اثر را به منظور شناخت معاني ثانويه مورد بررسي و قياس قرار داده است. از عناصر اصلي جمله، به تأثير بلاغي وضعيت نهاد، مفعول، مسند و فعل پرداخته شده است و نيز از ميان عناصر فرعي جمله، وضعيت قيد، متمم و اسم اشاره در انتقال برخي اغراض بلاغي شاعران در دو اثر مورد بررسي قرار گرفته است. نتايج پژوهش نشان ميدهند كه حذف عناصر، بيشتر در فضاي گفتوگوها رقم خورده است كه بافتمحور بودن كلام در زمان تعاملات اشخاص، از اصليترين دلايل آن شناخته شده است. در كل، شيوۀ دو شاعر در بهكارگيري حذف و ذكر عناصر در جمله، در خدمت انتقال درست اغراض بلاغي به مخاطب بوده است.
عنوان نشريه :
پژوهشنامه نقد ادبي و بلاغت
عنوان نشريه :
پژوهشنامه نقد ادبي و بلاغت