عنوان مقاله :
توازي تصويري؛ كاربستِ اسلوب معادله در اوسنۀ باباسبحان، جايي ديگر و پيرمرد و دريا
پديد آورندگان :
باقري ، بهادر دانشگاه خوارزمي - گروه زبان و ادبيّات فارسي
كليدواژه :
توازي تصويري , اسلوب معادله , اوسنۀ باباسبحان , جايي ديگر , پيرمرد و دريا , نقد ادبي
چكيده فارسي :
«توازي تصويري»، يكي از شگردهاي كمترشناختهشدۀ هنري در دنياي ادبيّات داستاني است كه نويسنده با بهرهگيري از آن، برخي از مفاهيم ذهني و عقلاني مهمّ موجود در پيرنگ داستان را يك يا چند بار در قالب تصاويري عيني و ملموس و بدون اشاره به ربط مستقيم آنها با مفاهيم يادشده، در متن داستان جاسازي مي كند و اين تصاوير عيني، بهنوعي تأييدكننده و تجسّم بخش آن ادعاها يا مفاهيم انتزاعي اند. نحوۀ شكل گيري اين آرايۀ هنري چنين است كه معمولاً يك يا چند داستان فرعي به موازات داستان اصلي جريان مي يابند كه در واقع، شكل ديگري از داستان اصلي هستند؛ يا شخصيّت هاي اصلي و فرعي داستان، در قالب چند شخصيّت ديگر تجسّم مي يابند و تكثير ميشوند. حاصل جمع اين شخصيّت ها و كنش هاي داستاني موازي، كه در خوانش نخست، چندان به چشم نميآيند، پيرنگ داستان را قدرتمند و تأثيرگذار مي كند. بديهي است كه اينگونه داستان هاي فرعي را نبايد با شگرد هنري ديرينۀ «داستان در داستان» اشتباه گرفت. به نظر مي رسد كاركرد توازي تصويري در ادبيّات داستاني، با كاركرد اسلوب معادله در سنّت شعر فارسي كه نوعي تشبيه مركّب است، شباهت هاي فراواني دارد. در اسلوب معادله نيز شاعر، در يك مصراع، خبر يا گزاره اي ذهني و عقلي مطرح مي كند و در مصراع ديگر، براي تأييد آن، تصويري حسّي و ملموس از دنياي اطراف شاهد مي آورد. بسامد استفاده از اسلوب معادله در شعر سبك هندي، چشمگيرتر از ديگر دوره هاي تاريخ ادبيّات است. در برخي از رمان ها و داستان هاي كوتاه معاصر ايران نيز از تمهيد ادبي توازي تصويري به خوبي استفاده شده است. اين مقاله ضمن تشخيص و تحليل نمونه هاي توازي تصويري در داستان هاي پيرمرد و دريا اثر ارنست همينگوي، اوسنۀ باباسبحان محمود دولت آبادي و جايي ديگر گلي ترقّي، آن را نوع گسترشيافتۀ اسلوب معادلۀ شعر فارسي در ادبيّات داستاني قلمداد مي كند و نشان مي دهد كه توازي تصويري، گسترۀ هنرنمايي وسيع تر، هنرمندانه تر و پوشيده تري از اسلوب معادله دارد.
عنوان نشريه :
پژوهشنامه نقد ادبي و بلاغت
عنوان نشريه :
پژوهشنامه نقد ادبي و بلاغت