مقايسه آراي تربيتي جان لاك وهربرت اسپنسر وتبيين دلالت هاي ضمني تربيتي اين دو ديدگاه در آموزش وپرورش

هدف اين پژوهش بررسي آراي تربيتي جان لاك وهربرت اسپنسردردهه هفدهم است. جان لاك بطور گسترده بعنوان پدرليبراليسم كلاسيك شناخته مي‌شود.اسپنسر از نخستين كساني بود كه در پي اعمال داروينيسم در مسائل اجتماعي و همچنين تعيين سياست عدم مداخله از طريق شواهد زيست شناختي بود. جان لاك درمقابل اسپنسريك فعال سياسي ويك سياست مدار بود وتمام توان خود را براي دفاع ازمفهوم مالكيت بكار برده است در صورتي كه اسپنسر به اجتماع اهميت مي داد.انسان از نظرلاك موجودي واقعا نوع دوست است. نظرات لاك بر پيشرفت شناخت‌شناسي و فلسفه سياسي مؤثر بود. او از تأثيرگذارترين و انديشمندان عصر روشنگري شمرده مي‌شود. لاك ضمير انسان را مانند لوح سفيدي ميدانست كه از طريق تجربه و حواس معلومات در آن ميكرد و عقل را بالقوه در وجود انسان ميدانست.هدف اصلي در تربيت به اعتقاد لاك كسب شايستگي اخلاقي است و هدف نهايي به نظر اسپنسر اين است كه اجتماع به عنوان يك ارگانيسم به تعادل برسد از طرف ديگر بر خلاف لاك كه ليبرال‌ كلاسيك بود جامعه و دولت را مصنوع عقل بشري نمي دانست بلكه معتقد بود كه دولت در فرآيند تكامل اجتماعي ايجاد شده است و عقلانيت و هدفمندي چندان بر آن قابل اعمال نيست.روش مورد استفاده در اين تحقيق توصيفي- تحليلي ميباشد.