مسئوليت حمايت و‌ استيلاي طالبان بر افغانستان درپرتو ديالكتيك هنجارهاي بشري

وضعيت افغانستان داراي جايگاه ژئو سياسي است و وقايع آن توجه قدرت‌هاي بزرگ دنيا را جلب مي‌كند. يورشهاي نظامي، بازداشت‌هاي خودسرانه، كوچ اجباري، رعب و وحشت، ناامني، عمليات تروريستي مكرر و سلب حقوق زنان و كودكان و مردان افغاني از جمله اقداماتي بوده كه با تسلط افغانستان توسط طالبان در اوت 2021 رخ داد. اين درحالي است كه حاكميت يك دولت بايد در بردارنده تعهد حمايت از افراد تحت صلاحيتي آن باشد زماني كه دولتي به اين تعهد عمل نمي‌كند بايد انتظار واكنش جامعه بين‌المللي را داشت. اين مقاله با روش توصيفي و تحليلي در صدد است با در نظر داشتن وضعيت اخير افغانستان و تسلط طالبان ، با تاكيد بر لزوم رعايت تعهدات حقوق بشري نسبت به ملت افغانستان از طرف طالبان، امكان اعمال دكترين مسئوليت حمايت را به عنوان راه‌كاري براي خاتمه به وضعيت نابسمان افغان‌ها مطرح نمايد تا در نهايت مشخص شود كه مسئوليت حمايت مستلزم تعهد ايجابي در ذات مفهوم سنتي حاكميت دولت‌ها است. حاكميت نه تنها حق بلكه مسئوليتي است كه به موجب آن يك دولت به مراقبت و رعايت حقوق افراد تحت صلاحيت خود متعهد مي‌باشد به اين ترتيب در رابطه ديالكتيكي ميان حاكميت از يك طرف و ارزش‌هاي بشري از طرف ديگر آنتي تز مسئوليت حمايت قابل ارائه است