ارائه مدل هوشمند بازاريابي عصبي براي تبديل بازار بالقوه به بازار بالفعل در صنعت قارچ ايران و صنايع تبديلي آن با رويكرد داده بنياد

در صنعت قارچ و صنايع تبديلي آن تنوع محصولات (خوراكي/دارويي) بسيار زياد، بازار هدف گسترده و منابع مالي و غيرمالي محدود و شناسايي دقيق مشتريان سودآور زمان‌بر است؛ بنابراين، روش‌هاي سنتي بازاريابي به دليل سرعت كم و هزينه‌هاي بالا و محدوديت در ابزارهاي شناختي در جذب و حفظ مشتريان واقعي كارايي كافي را ندارد، لذا اتخاذ استراتژي‌هاي هوشمند بازاريابي چالش عمده اين صنعت است. پژوهش حاضر درصدد ارائه مدلي هوشمند براي تبديل بازار بالقوه به بازار بالفعل از طريق بازاريابي عصبي بوده است. در اين پژوهش كاربردي و كيفي، از طريق نمونه‌گيري هدفمند با 12 نفر از خبرگان صنعت قارچ، بازاريابي و عصب‌شناسي مصاحبه انجام شد و بر اساس روش نظريه داده بنياد، 411 كدباز، 246 كد محوري و 67 مقوله فرعي و 24 مقوله اصلي در قالب مدل پارادايمي مشخص شد. همچنين در بخش كمي نيز از طريق مدل‌سازي معادلات ساختاري در اسمارت pls اعتبارسنجي مدل تأييد شد. نتايج نشان داد پديده اصلي شامل سه مقوله درگيري حواس (ويژگي‌هاي فيزيولوژيك)، شخصيت محصول و ويژگي‌هاي اجتماعي محصول است؛ بنابراين، از طريق توجه و به‌كارگيري مدل پارادايمي حاضر، تأكيد بر شناخت ويژگي‌هاي فيزيولوژيكي شخصيتي و اجتماعي محصول به شناخت بيشتر از مزاياي كاربرد بازاريابي عصبي در صنعت قارچ و صنايع تبديلي آن منجر مي‌شود تا از اين طريق بازار بالقوه را به بازار بالفعل تبديل نمايد.