عنوان مقاله :
اهمّيت لامسه در فلسفۀ متقدّم هردر
پديد آورندگان :
حيدري ، برديا دانشگاه شهيد بهشتي , واعظي ، اصغر دانشگاه شهيد بهشتي - گروه فلسفه
كليدواژه :
استتيك , امر زيبا , دريافتِ حسي , لامسه , مجسّمه
چكيده فارسي :
هدفِ اين مقاله كاوش دربارۀ اهميتِ كانونيِ لامسه در فلسفۀ اوليۀ يوهان گوتفريت هردر، فيلسوفِ آلمانيِ سدۀ هجدهمِ ميلادي است. با اين قصد، در طولِ متن، وجوهي از تأمّلاتِ هستيشناسانه و معرفتشناسانۀ فلسفۀ دورانِ جوانيِ او بررسي ميشود. بااينحال، راهبرِ راستينِ اين پژوهش نقشي است كه لامسه در آموزۀ استتيك هردر ايفا ميكند، آموزهاي كه پيوستگي اساسي و جداييناپذير با تمامِ حوزههاي نظرورزيِ او دارد. در اين متن كوشش آن است كه طرحي كلّي از موضعِ هردرِ جوان دربابِ بدنمندي و لامسه ارائه شود، بهطورِ خاص در نسبت با هستيشناسي و استتيك در سنتِ عقلگراييِ آلماني و نيز در نسبت با فلسفۀ پيشانقديِ كانت. در روندِ مقاله آشكار ميشود كه نزدِ هردر، لامسه بنياديترين ابزارِ نفسِ آدمي براي حصولِ تجربۀ استتيكي است، تجربهاي كه همانا عبارت است از ادراكِ كمال، يعني دركِ اينهمانيِ خود و جهان -يا به عبارتي، انديشه و هستي- برمبنايِ مفهومِ نيرو.