شماره ركورد :
1331597
عنوان مقاله :
دولت محدود؛ بازخواني سياست «سلطه و تغيير» در دوره پهلوي دوم بر پايه نظريه جول.اس ميگدال
پديد آورندگان :
سميعي اصفهاني ، عليرضا دانشگاه ياسوج
از صفحه :
59
تا صفحه :
92
كليدواژه :
دولت محدود , انقلاب سفيد , جامعه شبكه‌اي , نظام بين‌الملل , پهلوي دوم
چكيده فارسي :
هدف اصلي پژوهش پيش رو، واكاوي و بازخواني تكه اي از تاريخ «سلطه و تغيير» در ايران در دو دهه 1340و 1350 شمسي است كه در عمل مي توان گفت بازنمود يا آيينه تمام نمايي از كليت مناسبات دولت – جامعه در بستر سياست هاي «نوسازي و اصلاحات» در تاريخ ايران معاصر به شمار مي رود. بررسي قابليت ارائه «استراتژي بقاي جديد»، ظرفيت «اعمال كنترل» و در نهايت توانايي و اراده «تحول اجتماعي» دولت پهلوي دوم و موانع پيش روي آن، بر پايه نظريه «دولت محدود يا دولت درون جامعه» جول.اس ميگدال، در مركز بحث اين نوشتار قرار دارد. به اعتقاد ميگدال جهت فهم درست و دقيق ماهيت و عملكرد دولت در جهان سوم، بايد از رويكرد استعلايي و افسانه و اسطوره دولت «كامل» مورد نظر دولت گرايان كه دولت را در مقابل جامعه قرار مي دهد و مبتني بر بازي جمع جبري صفر ميان دولت و جامعه است، پرهيز نمود و رويكرد دولت «پاره اي يا تكه اي» از جامعه است را مورد توجه قرار داد. به عبارت روشن تر اين نگاه مستلزم تغيير تمركز تحليل از دولت به عنوان يك سازمان بوروكراتيك مستقل (نگاه ساختاري) به ديدگاهي «فرآيندگرا» از دولت در جامعه است. با اين توصيف پرسش اصلي پژوهش اين است كه چرا سياست تغيير و تحول اجتماعي دولت محمدرضاشاه پهلوي در قالب انقلاب سفيد (در دهه 40 و 50) نتوانست به اهداف مدنظر خود دست يابد و در نهايت پهلوي دوم با بحران سلطه و كنترل اجتماعي روبرو شد؟ يافته هاي پژوهش نشان مي دهد كه دولت پهلوي دوم به رغم برخورداري از ميزان نسبتاً بالايي از كنترل اجتماعي، به جهت محدوديت هاي ناشي از ماهيت جامعه شبكه اي و همچنين الزامات و ضرورت هاي نظام بين الملل، دولت ضعيفي بود كه نتوانست استراتژي بقاي جذاب تر و كارآمدتري براي نيروهاي اجتماعي ارائه و منابع لازم براي حمايت از سياست «تحول اجتماعي» مدنظر خود را بسيج نمايد، از اين رو در نهايت ناگزير به «سياست بقا» روي آورد.
عنوان نشريه :
دولت پژوهي
عنوان نشريه :
دولت پژوهي
لينک به اين مدرک :
بازگشت