عنوان مقاله :
ادراك حسي و مباني فلسفي آن ازنظر ابنسينا و لايب نيتس
پديد آورندگان :
اخلاقي ، مرضيه دانشگاه پيام نور مركز تهران - گروه فلسفه
كليدواژه :
ادراك , ادراك حسي , محسوسات , ابنسينا , لايب نيتس
چكيده فارسي :
ادراك حسي، همواره يكي از مباحث موردتوجه فيلسوفان بوده و درحوزۀ معرفتشناسي در تأمين شناختهاي انسان، نقشي اساسي ايفا كرده است. ابنسينا به عنوان فيلسوف مشائي مسلمان با اعتقاد به وحدت نفس، جدايي و تكثر قوا در انجامدادن افعال، و بيان چگونگي تعامل و ترابط قواي حسي و عقلي، به مسئلۀ ادراك حسي توّجه ويژه داشته و بهتفصيل بدان پرداخته است. در عصر روشنگري كه اصحاب عقل همه چيز را با محك عقل ميسنجيدند و با شدت و حدتي غيرمنتظره، عقل و تجربه را منفك از يكديگر ميدانستند، لايب نيتس با اتكا به شناخت وسيع و جامع خويش دربارۀ حكماي مَدرسي و تلاش براي تلفيق عناصر فلسفۀ قديم يونان با نظرات جديد، مابعدالطبيعۀ خاص خود را براساس اصول منتخب از منطق ارسطويي شكل داد و نظريۀ وحدت عميق دو قوۀ حساسه و فاهمه را برخلاف فلاسفۀ پيشاز خود، بهگونۀ ديگري ترسيم كرد. در مقالۀ پيشِروي، درپي بررسي و مقايسۀ اين دو نگاه فلسفي نتيجه گرفتهايم اگرچه هردو فيلسوف به امكانپذيرنبودن شناخت حقيقت اشياي محسوس معتقدند و آن را محدود به شناخت خواص، اَعراض و لوازم اشيا ميدانند، بهدليل وجودداشتن اختلافنظر مبنايي در تفكر فلسفيشان كه در جهانبيني، بينش وحدتگرايانه و كثرتگرايانه، و اصول فلسفي آنها ريشه دارد، هركدام بهنحوي كاملاً متفاوت از ديگري به ضرورت ادراك حسي و نقش محسوسات اذعان داشته و ضمن تأكيد بر عقل و روش عقلي، به حس و روش تجربي نيز توجه كردهاند.