عنوان مقاله :
تحليل تطبيقي معنويت فطري در مثنوي مولوي و خداي ناخودآگاه ويكتور فرانكل
پديد آورندگان :
قديري يگانه ، شبنم دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران - دانشكده ادبيات و علوم انساني - گروه زبان و ادبيات فارسي , آذر ، اسماعيل دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران - دانشكده ادبيات و علوم انساني - گروه زبان و ادبيات فارسي , زيرك ، ساره دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران - دانشكده ادبيات و علوم انساني - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
خداي ناخودآگاه , معنادرماني , ويكتورفرانكل , معنويت فطري , مثنوي , مولوي
چكيده فارسي :
يكي از پايههاي مكتب معنادرماني ويكتورفرانكل خداي ناخودآگاه است. به باور فرانكل سركوب اعتقاد به خداوند سبب روانرنجوري ميشود و درمان آن به خودآگاه درآوردن يادكرد تعالي است. درك خداي ناخودآگاه شهودي است و تمامي انسانها در موقعيت اضطرار ناخودآگاه از طريق دعا با خداوند ارتباط برقرار ميكنند. به باور مولوي نيز معنويت فطري و درك آن شهودي است. در مثنوي تمام انسانها فارغ از هر دين و مسلكي در تنگناهاي زندگي با دعا به درگاه خداوند التجا ميكنند. رويكرد تطبيقي در مقايسه معنويت فطري در مثنوي با نظريه خداي ناخودآگاه فرانكل ابعاد و گستره تفكر مولوي را بهتر آشكار خواهد ساخت. پژوهش حاضر به روش توصيفي-تحليلي درصدد پاسخ به اين پرسشهاست كه وجوه همسويي و يا تفاوتهاي اين دو ديدگاه در چيست؟ فرضيه اين است كه باوجود برخي تشابهات، تفاوتهايي در سرچشمههاي آنها ديده ميشود. نتايج پژوهش نشان ميدهد كه فرانكل از منظر روانشناسي نمود خداي ناخودآگاه را در رابطه علت و معلولي اضطرار انسان و دعا براي گشايش ميداند، اما مولوي قرارگرفتن در موقعيت اضطرار را عنايت الهي و زمينهساز قرب به او ميشمارد. فرانكل انسان را آغازگر رابطه با خداوند ميشمارد، اما مولوي توفيق و عنايت حق را ايجادكننده رابطه ميداند. فرانكل نگاهي كاركردي و فايدهگرا به ايده خدا دارد، اما مولوي نگاهي وجودي و غايتمند.
عنوان نشريه :
ادبيات تطبيقي - دانشگاه شهيد باهنر كرمان
عنوان نشريه :
ادبيات تطبيقي - دانشگاه شهيد باهنر كرمان