عنوان مقاله :
بررسي مقايسهاي الگوهاي دموكراسي هابرماس، لاكلائو و موفه
پديد آورندگان :
نجف پور ، سارا دانشگاه شهيد چمران اهواز - دانشكده حقوق و علوم سياسي , تدين راد ، علي دانشگاه شهيد چمران اهواز - دانشكده حقوق و علوم سياسي
كليدواژه :
دموكراسي مشورتي , دموكراسي راديكال , ارنستو لاكلائو , شانتال موفه , يورگن هابرماس
چكيده فارسي :
همان اندازه كه امروزه در اجتنابناپذير بودن دموكراسي بهعنوان الگوي حكومتي مطلوب ترديد نيست، در مورد كاستيها و ضعفهاي آن آگاهي وجود دارد. انديشمندان علوم اجتماعي و بهويژه علوم سياسي از رويكردهاي مختلف براي يافتن الگوهايي كاملتر و كارامدتر در تلاش بودهاند. هابرماس، لاكلائو و موفه از نظرگاهي پساساختارگرايانه در پي ارائه الگوهايي از سياست و حكومت دموكراتيك هستند، كه پاسخگوي كمبودهاي نظريههاي پيشين بوده و در برقراري ساماني نيك و دموكراتيك در ميان منافع، انديشهها و گرايشهاي مختلف سياسي و اجتماعي كارا و راهگشا باشد. پرسش اصلي اين است كه كداميك از دو نظريه پساساختارگرا و دو الگوي دموكراسي مجادلهاي و مشورتي از امكانات دموكراتيك و واقعگرايانهتري برخوردارند. در فرضيهاي برگرفته از نظريه دموكراسي راديكال بيان ميشود كه كثرتگرايي اجتماعي، برابري، و نفي هرگونه تلاش براي انكار ستيزهگري بالقوه و نهفته در روابط انساني، دموكراسي ليبرال را به راديكال تبديل كرده و با جلوگيري از تماميتخواهي به سامان نيك سياسي منجر ميشود. با رويكردي تحليليتبيني، و بهرهگيري از روش تحليل مفهومي كيفي آثار نظريهپردازان پساساختارگرا درباره دموكراسي، و الگوهاي مطرحشده در اين نظريهها از جنبههاي مختلف بهويژه «نحوه رويارويي با كثرتگرايي ارزشها و منابع قدرت سياسي و اجتماعي»، «امكانات دموكراتيك» و «تحققپذيري» مقايسه خواهد شد، تا ميزان ضعف و قوت هريك تبيين شود. يافتههاي پژوهشي نشان ميدهد كه الگوي هابرماس بر پايه بنيانهاي فكري وي قادر نخواهد بود، در واقعيت اجتماعي و متن مناسبات قدرت، تضاد منافع و كثرت گروهها راهگشا باشد. درحاليكه دموكراسي راديكال لاكلائو و موفه كه ضمن پذيرش تضاد و كشمكشها در رويكردي واقعگرايانه در پي آن است كه برخوردها و دشمنيها را به كوشش، رقابت و مجادله شهروندان بدل كند، ميتواند به كاميابي و واقعيت نزديكتر باشد.