تحليل مفهوم قدرت در جامعه پيچيده پست‌مدرن

مفهوم قدرت ازآن‌رو كه مفهومي بافتارمند است، در طول تاريخ، دگرگوني‌هاي معتنابهي را گذرانده است. از سويي با تغييرات فناورانه تحول پيدا كرده و از سويي با تغيير مناسبات و فرم اجتماعي دچار دگرگوني شده است. در دوران معاصر، بازشناسي مفهوم قدرت بر پايه چارچوب‌هاي پيچيده پست‌مدرنيسم مي‌تواند زواياي مهمي از اين مفهوم پردامنه را براي پژوهشگران روشن سازد. ازاين‌رو، در اين پژوهش بر پايه نظريه پيچيدگي به واكاوي اين مفهوم پرداخته شده است. پرسش اساسي اين پژوهش آن است كه چگونه قدرت مبتني بر نظريه پيچيدگي در جامعه كوانتومي پست‌مدرن ‌تحليل‌ مي‌شود؟ فرضيه پژوهش آن است كه قدرت در جامعه پيچيده و كوانتومي پست‌مدرن، مفهومي زمينه‌مند، سيال و نشرپذير است كه موجب تغيير رفتار و منطق كنشگري اين مفهوم شده است. در اين پژوهش، با رويكردي توصيفي- تحليلي در چارچوب پارادايم تفسيري از روش تحليل مقايسه‌اي آثار نظريه‌پردازان و انديشمندان اين حوزه با تأكيد بر نظريه كوانتوم و پيچيدگي استفاده شده است. يافته‌هاي پژوهش بيانگر آن است كه بر پايه نظريه پيچيدگي و ابعاد كوانتومي علوم اجتماعي در دوران پست‌مدرن، مفهوم قدرت با برون آمدن از ساختارهاي عمودي و فرا رفتن از وضعيت شبكه‌اي به امري سيال و پيچيده تبديل شده، و به همين دليل كارويژه‌هاي آن در بستر پيچيدگي شبكه‌اي معنادار شده و تا حد زيادي به فناوري‌‌هاي داده‌محور و بازي كوانتومي، وابسته شده است.