عنوان مقاله :
تحليلي بر كاربرد مفهوم پارادايم در جامعهشناسي
پديد آورندگان :
جهانگردي ، مجتبي دانشگاه تربيت مدرس
كليدواژه :
پارادايم , تامس كوهن , جامعهشناسي , جامعهشناسي معرفت , نسبيگرايي معرفتي , قياسناپذيري پارادايمها
چكيده فارسي :
موضوع مقاله حاضر بررسي و تحليل چگونگي كاربرد مفهوم پارادايم در جامعهشناسي است. بنابراين مقاله هدف خود را نه درنقد نظريه پارادايمي كوهن بلكه در نقد چگونگي كاربرد مفهوم پارادايم در جامعهشناسي جستجو ميكند. براي رسيدن به اينهدف سعي شده است تا با استفاده از روش اسنادي و بهرهگيري از منابع و پژوهشهاي معتبر، چند موضوع مورد بررسيقرار گيرد: اول؛ بيان طرحي كلي از نظريه انقلاب علمي تامس كوهن و جايگاه مفهوم پارادايم در اين نظريه براي مقايسه آن باكاربردش در جامعهشناسي، دوم؛ بررسي مفهومي واژه پارادايم و شباهتها و تفاوتهاي آن با ساير واژههاي مصطلح درعلوم اجتماعي، سوم؛ مشخصنمودن بعضي كاربردهاي صورتگرفته از مفهوم پارادايم در جامعهشناسي و نقد آنها. مطابقيافتههاي پژوهش ميتوان گفت نه خود مفهوم پارادايم، بلكه دو ويژگي كه كوهن براي آن قائل است، يعني نسبيگرايي معرفتيو قياسناپذيري پارادايمها با موضوع جامعهشناسي يعني، تعيّن اجتماعي معرفت، داراي سنخيت هستند. به عبارتي از نظرگاهجامعهشناسي معرفت مفهوم پارادايم از حيث خصلتهاي نسبيگرايي و قياسناپذيري با جامعهشناسي داراي سنخيت است، امااز حيث ويژگي تحول پارادايمي، كه مبتني بر انقلاب علمي است، سنخيتي با جامعهشناسي ندارد و كاربرد آن نه تنها با مشكلروبرو است، بلكه به واسطه ايجاد ذهنيت پارادايم يافته به محدود شدن بينش انتقادي محققان جامعهشناسي منجرميگردد. بنابراين از ديد پژوهش حاضر بهتر است در علومي مانند جامعهشناسي به جاي مفهوم پارادايم از مفاهيم رايج اينعلوم استفاده نمود، مفاهيمي مانند «گفتمان».