كاربست رويكرد ادبيات اقليت ژيل دلوز بر رمان الثلج ياتي من النافذه حنا مينه و رمان جاي خالي سلوچ محمود دولت آبادي

ژيل دلوز از بزرگ ترين فيلسوفان معاصر، از جمله متفكراني است كه در زمينه ادبيات اقليت مطالعات قابل توجهي داشته است.«اقليت شدن» گسستن قيد و بند هايي است كه ما را به شيوه ها ي خاصي از انديشيدن مقيد مي سازد تا با قلمرو زدايي ها، قلمرو هاي متعارف را از ميان بردارد وبه صيرورت دست يابد. مراد از شدن يا صيرورت، گذرهايي است كه يك مفهوم در خلال آنها دگرديسي مي يابد. اقليت شدن مقاومتي در برابر ايدئولوژي اكثريت وبيانگر گريز از هنجار هاي اكثريت است. همه صيرورت ها، رفتن به سوي ادبيات اقليت و اقليت شدن است. «شدن» در ديدگاه دلوز نقش محوري دارد. او براي تبيين فلسفه «شدن» خود، از ريزوم كمك مي گيرد. در اين جستار به روش توصيفي _تحليلي سعي گرديده ضمن ارائه تعريفي از ادبيات اقليت، به واكاوي وشناخت اين نظريه در رمان «جاي خالي سلوچ» و رمان «الثلج ياتي من النافذه» پرداخته مي شود.با خوانش دو رمان، طبق رويكرد ادبيات اقليت دريافتيم كه ويژگي هاي اين تفكر از جمله مهمترين ويژگي آن، قلمروزدايي براي رسيدن به صيرورت را دارا هستند وكاربست اين رويكرد در هر دو رمان امكان پذير است .