عنوان مقاله :
مسئله امامت از ديدگاه غزالي و خواجه نصيرالدين طوسي
عنوان به زبان ديگر :
Studying Ghazali's and Khawaja Nasir al-Din Tusi's Views on the Issue of Imamate
پديد آورندگان :
حبيبي، محسن دانشگاه علّامه طباطبايي، تهران، ايران , عباس زاده، فاطمه دانشگاه علامه طباطبائي - دانشكده ادبيات فارسي و زبان هاي خارجي - گروه فلسفه
كليدواژه :
امامت , نصب , نص , عصمت , غزالي , خواجه
چكيده فارسي :
غزّالي وجود امام را به ادلة شرعي و اجماع امت، ضروري و براي قوام دين و دنيا مفيد ميداند؛ اما عصمت را براي امام شرط نميداند. او معتقد است تنها در امور كشورداري وتجهيز سپاه و... به امام نياز است؛ و از آنجا كه براي انجام اين قبيل كارها به علم الهي و لدنّي نيازي نيست، از اينرو، به عصمت نيازي نيست. او مانند ديگر پيروان اهل سنّت، تعيين امام را به انتخاب مردم ميداند و هرگونه ادعاي نصي از سوي شيعه را بيربط به مسئلة امامت و غيرمتواتر معرفي ميكند. از نظر او اگر اين اخبار، متواتر بودند، هرگز در آنها شك نميشد، در حاليكه در مورد اين اخبار شك وجود دارد. بنابراين احاديثي چون حديث غدير و منزلت صرفاً بيانگر احترام و دوستي ميان پيامبر(ص) و علي(ع) است و دليلي بر امامت علي(ع) محسوب نميشود.
خواجه نصيرالدين طوسي در برابر اين ديدگاه موضع گرفته ووجود امام را نه به ادلة شرعي، بلكه به دليل عقلي و با استناد به «قاعدة لطف» بر خداوند واجب ميداند. وي همچنين با ارائة ادلة عقلي متعدد، عصمت را نيز براي امام ضروري ميداند و عقيده دارد كه درصورت معصوم نبودن امام، تسلسل لازم آمده و ديگر نميتوان به تكاليف شرع اطمينان كرد. درضمن، در صورت انجام افعال قبيح از وي، نهي او از آن عمل، واجب ميشود و در اين صورت، غرض از نصب امام نقض شده،مقام امام از ساير مردم پايينتر ميآيد؛ در حاليكه امام بايد افضل از همه باشد. خواجه، پس از اثبات عصمت براي امام، ميگويد عصمت خصيصة ناآشكاري است كه كسي جز پروردگار به آن علم ندارد. لذا نصب امام بايد از سوي خدا و رسولش صورت گيرد و اين يعني نص؛ و همچنين با توجه به شيوة رسول خدا(ص) بعيد است كه ايشان در خصوص چنين امر خطيري سكوت كرده باشد. در مجموع، ادلّة خواجه نسبت به دلايل ادعايي غزّالي از وجاهت و قوت بهتري برخوردار است.
چكيده لاتين :
Al-Ghazali considered the existence of the Imam necessary to Shari'a reasoning and the consensus of the Ummah and considered it useful for the consistency of religion and the world but did not consider infallibility for the Imam. He believes that we need the Imam only in the affairs of the state and equipping the army and ... that he does not need divine knowledge to perform such tasks. He, like other Sunni followers, considers Imam to be the people's choice and introduces any claim by the Shi'a as irrelevant to the issue of Imamate and non-sequential. In his view, if the news were sequential, we would never have doubted it, while we suspected it. Thus hadiths such as the hadith of Ghadir and Manzelat merely express respect and friendship between the Prophet (PBUH) and Ali (PBUH), and there is no reason to believe in the Imamate of Ali (PBUH).On the other hand, Khawaja Nasir has taken a stand against this view and considers the existence of the Imam to be obligatory, not on religious reasons, but based on rationality and "rule of grace" he considers it obligatory on God. He also suggests that infallibility is essential for the Imam by presenting numerous rational proofs, also, if he performs evil acts, he should be prevented from doing so, and in this case, the purpose of existence of Imam will be violated and the Imam's position will be lower than other people's; therefore, the imam must be installed by God and his messenger, and this is the Nas. However, It is also unlikely that the Prophet would be silent about such danger according to the manner of the messenger of God.
عنوان نشريه :
پژوهشنامه كلام تطبيقي شيعه