عنوان مقاله :
بُعد زيباشناختي: فانتزي، ميل و واقعيّت (تأملي در زيباييشناسي ماركوزه)
پديد آورندگان :
ممبيني ، سجاد دانشگاه خوارزمي
كليدواژه :
ماركوزه , فرويد , زيباييشناسي , ميل , واقعيت , فانتزي
چكيده فارسي :
ماركوزه در جامعه شناسي هنر خود سعي دارد پاسخي نظري براي فرضيۀ فراتاريخي فرويد مبني بر امتناع منطقي شكل گيري يك تمدنِ نا-سركوبگر، فراهم سازد؛ فرضيه اي كه بنا به آن استيلاي اصل واقعيت بر ساحت كلي ميل، تقديري لايتغيّر در فراشُدهاي تمدني ست. ماركوزه اما مي كوشد نشان دهد نسبت آنتاگونيستي ميان ميل و واقعيت، نه امري محتوم بلكه صرفا يك موقعيّت تاريخي قابل تغيير است. او با نسبي-تاريخيكردن مفروضات فرويد، طليعۀ يك دگرگوني تاريخي را تحت سلطۀ اصل عملكرد در تمدن معاصر مجسم مي سازد كه در آن كار بيگانه شده مي تواند با صورت بديلي از كار، يعني كار زيباشناختي، جايگزين گردد؛ رويّه اي كه به نوبۀ خود مي تواند اصل واقعيت تثبيت شده (اصل عملكرد) را به سود شكل تازه اي از اصل واقعيّت، دگرگون سازد. ماركوزه معتقد است امر هنري آن عاملي ست كه مي تواند نسبت ميان ميل و واقعيت را به وجهي انقلابي تغيير دهد. اين قوۀ انقلابي امر هنري، در بُعد زيباشناختي آن مستتر است؛ بُعدي كه خود محصول معرفت فانتزيك و تخيّلي اثر مي باشد. بدين ترتيب، ماركوزه مفهوم-مكانيسم روانكاوانۀ فانتزي را به مثابه عنصري رهايي بخش به تئوري خود وارد مي كند؛ مكانيسمي كه به سبب ماهيت عملكرد خود قادر است به مصالحه اي ميان ميل و واقعيت انجاميده و مناسبات آنها را، تحت يك اصل واقعيت اروتيك، باز-صورت بندي كند.
عنوان نشريه :
مطالعات جامعه شناختي
عنوان نشريه :
مطالعات جامعه شناختي