عنوان مقاله :
بررسي ميزان كارآمدي نظريه گفتماني فوكو در مطالعات شرقشناسي با مطالعه رويكرد مستشرقان همعصر در بازنمايي ايران
پديد آورندگان :
رضايي، اعظم دانشگاه خوارزمي , احمد گلي، كامران دانشگاه خوارزمي
كليدواژه :
شرقشناسي , فوكو , گفتمان , كرزن , براون , زندگينامه , سفرنامه
چكيده فارسي :
طبق منطق گفتماني فوكو، انسان در شكلگيري گفتمان نقش آغازكننده ندارد و مخير و صاحب اراده محسوب نميشود، بلكه سوژهاي است كه هويت، شغل و جايگاهش در جامعه بهدست گفتمانهاي گوناگون و روابط قدرت و ضوابط آن گفتمانها شكل ميگيرد و تعيين ميشود. از نگاه ادوارد سعيد، «شرقشناسي» گفتماني است كه در آن شرقشناسان، طبق ضوابط و روابط قدرت موجود در اين گفتمان و همسو با مقاصد سلطهجويانه آن، تصويري سطحي، كليشهاي و انحرافي از خاورزمين ارائه ميدهند. ادوارد براون و جورج كرزن دو ايرانشناس همعصر بودند كه در بسياري از جنبههاي زندگي با هم نقاط اشتراك داشتند؛ ازاينرو، هردو بايد تحتتأثير گفتمان امپرياليستي حاكم در دوره ويكتوريا در خدمت اين گفتمان و در راستاي اهداف استعماري آن قلم ميزدند. اما اين انتظار درباره براون برآورده نميشود. او درست در نقطه مقابل كرزن قرار دارد و از سياستهاي ددمنشانه افرادي چون كرزن انتقاد ميكند. وجود شرقشناسان نادري چون براون، كه در دل گفتمان حاكم زندگي ميكردند، ولي تحتتأثير آن قرار نگرفتند و حتي به مقابله با آن برخاستند، تعريف شرقشناسي را، بهمثابه پديدهاي صرفاً گفتماني، با چالش جدي مواجه ميكند. در اين مقاله، سعي شده است با ارائه زندگينامه ايندو مستشرق و عواملي كه باعث شد آنها در سفرنامهها و ديگر نوشتههايشان دو رويكرد كاملاً متفاوت درباب ايران در پيش بگيرند، تكيه ادوارد سعيد بر منطق گفتماني فوكو و ميزان كارآمدي آن در تعريف و تحليل شاخه مطالعاتي شرقشناسي بررسي ميشود. اين بررسي نشان ميدهد كه نميتوان فعاليتها و نوشتههاي مستشرقاني چون براون را، كه با انساندوستي و خيرخواهي از حقوق ملت ايران دفاع كردند، براساس نظريه گفتمان فوكو، كه متعلق به سنت ضدانسانگرايانه نيچه است، تحليل كرد.
عنوان نشريه :
مطالعات و تحقيقات ادبي