مفهوم‌سازي و نظريه‌پردازي بازاريابي آواتار در ايران

هدف: رشد روزافزون تكنولوژي و علم هوش‌ مصنوعي، موجب شده است تا استفاده از آواتارها در بازاريابي، به‌صورت گسترده‌اي افزايش يابد؛ اين در حالي است كه مفهوم و الگوي علمي بازاريابي آواتار، در پژوهش‌هاي قبلي مشخص نشده است؛ به همين منظور، پژوهش حاضر با هدف مفهوم‌سازي و ارائه الگوي بازاريابي آواتار در ايران اجرا شده است. روش: اين پژوهش از نظر هستي‌شناسي مبتني بر پارادايم تفسيري است، از لحاظ روش‌شناسي در دسته پژوهش‌هاي اكتشافي قرار مي‌گيرد، برحسب داده‌ها كيفي و مبتني بر تكنيك داده‌بنياد و رهيافت اشتراوس و كوربين است و از نظر هدف بنيادي و كاربردي محسوب مي‌شود. براي گردآوري داده‌ها از دو روش مطالعات كتابخانه‌اي، اسنادي و مصاحبه نيمه‌ساختاريافته، استفاده شد. جامعه آماري پژوهش، كليه خبرگان مفاهيم نوين مديريت بازاريابي و هنر بودند كه به‌عنوان استادتمام يا دانشيار دانشگاه، در اين رشته سابقه تدريس چندساله داشتند. شيوه نمونه‌گيري نيز گلوله ‌برفي هدفمند بود. يافته‌ها: يافته نخست اين پژوهش، دستيابي به ويژگي‌هاي اصلي آواتار در بازاريابي است كه بر دو عامل مبتني است: رئاليسم رفتاري و رئاليسم بصري براي درك مصرف‌كننده. يافته بَعدي آن، ارائه مدل بازاريابي آواتار است كه 368 مفهوم و 38 مقوله را دربرمي‌گيرد و مبتني بر شش بُعد شرايط علي، زمينه‌اي، مداخله‌اي، پديده اصلي، راهبردها و پيامدهاست. نتيجه‌گيري: نتايج مبين اين بود كه آواتارها قادرند كه با شبيه‌سازي رفتاري انسان‌ها در بازاريابي با استفاده از علم داده و هوش مصنوعي، دقت و صحت در تماس با مشتري را افزايش دهند و در موقعيت‌ها و روندهاي برنامه‌ريزي‌نشده، عملكردي مثبت و شايسته در جهت اشاعه بازاريابي محصولات و خدمات ارائه كنند.