عنوان مقاله :
مستان شطحگو يا هوشياران خاموش؟ (ديدگاههاي متفاوت مولوي و شمس درباره شطح)
پديد آورندگان :
آقادادي ، سمانهالسادات دانشگاه اصفهان , ميرباقري فرد ، علي اصغر دانشگاه اصفهان - گروه زبان و ادبيات فارسي , خوشحال دستجردي ، طاهره دانشگاه اصفهان - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
شطح , سكر و صحو , مشرب عرفاني , مولوي , شمس تبريزي
چكيده فارسي :
اين گمان وجود دارد شمس و مولانا در همه موضوعات عرفاني با هم اتفاق نظر دارند، اما تأمل در ديدگاههاي آنها نشان ميدهد در بعضي از فروع داراي اختلاف نظرند. يكي از محورهاي متفاوت، آراي آنها درباره شطح و ابعاد مختلف آن است كه چرايي اين اختلاف نظر و پاسخ بدان در رجحان سكر بر صحو باتوجه بر مشربعرفاني هر عارف است. مولانا ديدگاهش با مشرب بايزيد همخواني دارد. برهمين اساس، بيهوشي و بيخويشي شطّاح در مرتبه سكر و حيرت نشانه دينداري و اتحاد نوراني او با حق است كه بيهيچ اختيار و حركتي خاموش و حيران حق است تا حق از زبان وي براي اداي سخن استفاده كند. اما شمس مطابق با مشرب عرفاني جُنيد معتقد است، شطح يا سخنان بيتأويل و رسوا معنايي جز حلول، تكبر، عجز و تلوين ندارد و كسب معرفتالرب و حقيقت دين در مرتبه هوشياري، وراي مراتب چهارگانه مستي بنيان شده است. همچنين از يافتههاي نوين اين پژوهش، كيفيت ارتباط جبر و اختيار با شطح از ديدگاه آنان است. در نگاه مولانا شطّاحان، جباراني هستند كه از سر اختيار از حق خواستهاند آنها را بياختيار و فاني در خود گرداند. در نتيجه، هيچ قول و فعلي را به خويش نسبت نداده و خدا را قائل و فاعل حقيقي تمام اعمال ميدانند. اما از نظر شمس، اهلسكر چون تنها نمود لطف حقند از تسلط بر احوال، ثبات و اختيار هوشياران بيبهره و دچار جبر و ضلالت شدهاند، ليكن هوشياران، قَدَرياني هستند كه به سبب برخورداري از صفات لطف و قهر حق قادرند بر احوال خويش كاملاً مسلط و شايسته مقام ولايت شوند؛ مقامي كه صرفاً مختص اهل صحو است.
عنوان نشريه :
متن پژوهي ادبي
عنوان نشريه :
متن پژوهي ادبي