گيتي از هيچ، آري يا هرگز؟! (بررسي انتقادي از هيچبرآيي جهان در نگاه كراوس)

A universe from nothing; yes, or never?! (A critical study of universe from nothing in the view of Krauss)

از مسائل حايز اهميت در كيهان‌شناسي مدرن كه مورد توجه دانشمندان، فيلسوفان و عالمان ديني است چرايي و چگونگي پديدآيي جهان ما است. شماري از فيزيكدانان كوشيده‌اند تا پيدايش جهان را از هيچ و به طور تصادفي، يعني بدون وابستگي به آفرينشگري الهي توضيح دهند. لارنس كراوس كوشيده است تا اين راه را براساس كيهان شناسي كوانتومي بپيمايد و با تبيين تصادفي قوانين طبيعت بر اساس نگره چندجهاني پروژه ياد شده را تكميل و خداباوري را غيرعلمي و گرفتار تيغ اوكام معرفي كند. مقاله پيش رو بر آن است تا ديدگاه ياد شده را به روش كتابخانه‌اي - توصيفي معرفي كرده، سپس به روش عقلي - تحليلي مورد سنجش قرار دهد. ماحصل تحقيق اين است كه بيان ياد شده از نارسايي‌هاي علمي و منطقي گستردهاي رنجور بوده و گرفتار خودابتلايي به «تيغ اوكام» است.

A noteworthy problem in modern cosmology, wich is noted by scientists, philosophers and religious scholars is the question of why and how did our universe come to being. Some physicians try to explain it from nothing by chance, withought need of Divine creation. Lawrence M. Krauss has tried to do this on the basis of quantom cosmology and completes the answer by explaining the laws of nature through chance and multiverse theory. Concequently he thinks that Divinly explanation of the world is somehow contradictory with simplicity principle. The present issue is to study the mentioned explanation with biblical-descriptive method and evaluate it by rational analythical one. The result is that it is affected by several scientific and logical deficiencies, as well as being objected by Ockham,s razor.