عنوان مقاله :
گفتگو با محمود حدادي؛ آلمانيوار، نه آلمانيزاده
پديد آورندگان :
حدادي، محمود فاقد وابستگي
كليدواژه :
آلماني , معرفي مترجم , معرفي كتاب
چكيده فارسي :
خزاعيفر: آقاي حدادي، قبل از هر چيز كمي دربارۀ خودتان بگوييد. چطور شد كه به نوشتن و خواندن فارسي علاقهمند شديد؟ چه عواملي در محيط خانه و مدرسه و جامعۀ ادبي زمانتان چنين شوقي را در شما برانگيخت؟ چطور شد سر از آلمان و سر از رشتۀ ادبيات آلماني درآورديد؟
حدادي: اجازه بدهيد از خودم همانقدر بگويم كه در چارچوب اين گفتوگو توجيه دارد. همانطور كه اسم خانوادگيام هم ميگويد، از يك خانوادۀ كارگري هستم؛ چهار سال اول دبستان را در روستا گذراندم و براي دو سال بعدي كه به شهر آمدم، در جمع همكلاسيهاي شهري تنها حسي كه داشتم غربت بود. سه سال اول دبيرستان آسانتر گذشت. در آن سالهاي دور، در جامعۀ فروبستۀ شهرستاني، استعداديابي مقولهاي ناشناخته بود. درسخوان بودي مبصر ميشدي، درسخوان نبودي تحقير ميديدي يا چوب ميخوردي