عنوان مقاله :
شناخت در فلسفۀ اساطير در رابطه با صورتهاي طبيعي و ذهني
پديد آورندگان :
جعفري ، مجتبي دانشگاه بينالمللي امام خميني(ره) , سيف ، مسعود دانشگاه بينالمللي امام خميني(ره) - گروه فلسفه
كليدواژه :
اساطير , شناخت , طبيعت , پديدار , ذهن
چكيده فارسي :
در شناخت اساطير دو روش مستقيم در پيشرو داريم، يكي روش شناخت صورتهاي طبيعي و ديگري روش شناخت صورت هاي ذهني. شناخت انسان از محيطِ خود به شرايط زندگي وي محدود ميشود، از اين رو ميتوانيم عناصرِ نخستِ تفكّرِ طبيعي انسان را به اين حوزه محدود كنيم كه شامل: منابع غذايي، آب، حيواناتِ درنده و موقعيت جغرافيايي زندگيِ انسان ميشود. شناختِ انسان در دامنۀ هوشِ طبيعي كه آن را به كار ميگيرد بهينه سازِ همين شرايطِ زندگي است و نه بيشتر،اين يعني ميتوانيم به بيان اسطوره ها بپردازيم همانگونه كه به صورت هاي طبيعي در علوم طبيعي ميپردازيم، اين روش كساني همچون روزنبرگ و ميرچا الياده بوده است . ولي «امر متمايزي» وجود دارد كه فارغ از واقعيت رشد ميكند و خود بسنده است و بيش از آنكه وابسته به شيئ باشد وابسته به «غيابِ شئ» است وآن عبارت است از نظام هاي نمادين و زبان. تا حدي مي توان دريافت كه زبان حولِ «نومن» شكل مي گيرد ولي آن را بهطور كامل در برنميگيرد و از اين رو هميشه در جريان است. زبان در رابطه با شناخت مي تواند به همراهِ محتوايِ حكمي اش در سه ساحتِ A) حملي B) شرطي C) قياسي به «بيان» بپردازد، بيان در واقع به گفتار كشاندنِ «أمرِ واقعي» است، اگر واقعيتي موجود باشد و اين يعني قسم دوم و روش دوم ما در پرداختن به اساطير كه همان صورت هاي ذهني و كلي اسطوره هاست و اين راه كساني چون لِوي اشتراوس و ارنست كاسير بوده است. ما در اين پژوهش سعي مي كنيم به امكان شكل گيري يك معرفت شناسي نظري درباره هستي در صورت كلي اساطير صورت هاي سمبليك بپردازيم.