كاوش كيفيت مقصد در ميان ذهنيت زنان حاشيه‌نشين مهاجر شهر يزد، يك مطالعه زمينه‌اي

هدف: تغيير هميشه اصل اساسي زندگي بشر بوده است. قلب جامعه مدرن، تغيير و ارتباط است. فرايند توسعه، تغيير در مبدأها و مقاصد را تسهيل كرده است. مهاجرت يكي از پيامدهاي اصلي اين وضعيت است. دراين‌ميان، زنان در سال‌هاي اخير هر چه بيشتر به گردونه مهاجرت وارد شده‌اند و مهاجرت‌ها سمت و سوي زنانه به خود گرفته است. نظريه‌هاي كلاسيك رابطه‌اي خطي از دافعه تا جاذبه را ترسيم مي‌كردند ؛ اما به‌نظر مي‌رسد ارزيابي از مقصد و زندگي از ديد يك زن مهاجر، پيچيدگي‌هاي خاص خود را دارا است. درواقع هدف پژوهش حاضر واكاوي اين فرآيند بوده است.روش: با استفاده از روش نظريه زمينه‌اي سيستماتيك، 21 نفر از زنان مهاجر به شهر يزد از استان‌هاي مختلف كشور به صورت هدفمند و به شيوه نمونه‌گيري نظري انتخاب‌ شده‌اند. ابزار گردآوري داده‌ها مصاحبه نيمه‌ساختاريافته و تحليل داده‌ها به شيوه كدگذاري باز، محوري و گزينشي صورت گرفته ‌‌است.يافته‌ها: بر پايه يافته‌هاي پژوهش؛ 384 مفهوم، 77 مقوله ‌فرعي، 14 مقوله اصلي و در نهايت مقوله مركزي دل‌ربايي مقصد استخراج گرديد. به‌طوركلي نتايج نشان داد كه زندگي در شهرهاي كوچك و در حال توسعه مطلوبيت بيشتري براي زنان مهاجر دارد. آنها در اين شهرها مطلوبيت بيشتري به‌لحاظ شغلي، حفظ امنيت و ... پيدا مي‌كنند. فرآيندي كه در شهرهاي بزرگ تا حد زيادي رنگ مي‌بازد و مطلوبيت خود را از دست مي‌دهد؛ اما اين ارزيابي هيچوقت دائمي نيست و زن مهاجر به‌طور پيوسته در مورد واقعيت‌هاي زندگي خود بازانديشي مي‌كند. در نتيجه با توجه به اين امر كه تصميم به مهاجرت بر اساس هزينه-فايده بوده و هيچ بستري داراي مطلوبيت كامل نيست، براي دستيابي به درك عميق و ديدي وسيع‌تر در حوزه مهاجرت زنان به‌ويژه شرايط زندگي در مقصد و ميزان مطلوبيت يا آسيب حاصل از مهاجرت براي زنان، تحقيقات بيشتري در اين زمينه نياز است.