«هستي‌شناسي عمليات فرهنگي»، صورت‌بندي چرخه متقاطع

هستي‌شناسيِ عمليات فرهنگي آن چنان كه ضروري و شايسته است در بين فرهنگ‌پژوهان جدي گرفته نشده است. به جرئت مي‌توان گفت بخشي از سرگرداني و نوسان مشهود در اقدامات فرهنگي، متأثر از نبود مدل‌هاي پشتيبان طراحي عمليات و ضعف پشتوانه هستي‌شناسي مدل‌هاي موجود است. اين پژوهش با هدف صورت‌بندي ساختاري براي هستي‌شناسي عمليات فرهنگي، مبتني بر رويكرد پژوهشي تحليل محتواي كيفي با اتخاذ استراتژي تجزيه و تركيب انجام گرديد. در عملياتي‌نمودن اين استراتژي، براي مرحله گردآوري و گزينش داده‌ها از روش كتابخانه‌اي و مرور نظام‌مند، براي مرحله تجزيه‌وتحليل و تركيب داده‌ها، از روش فراتركيب، براي اجراي روش فراتركيب، از الگوي هفت مرحله‌اي سندلوسكي و باروسو، براي پياده‌سازي اين الگو از تكنيك كدگذاري و براي پياده‌سازي اين تكنيك از ابزار نرم‌افزاري مكس‌كيودي‌اي استفاده شده است. از بين مدل‌ها، روش‌ها و روش‌شناسي‌هاي بررسي‌شده، در مجموع، 10 گزينه براي انجام فراتركيب برگزيده شد. اين پژوهش قائل است عمليات فرهنگي، صرفاً با اقدام سمت مجري به فرجام نمي‌رسد، بلكه تكميل آن نيازمند اقدام سمت مخاطب است. اين پژوهش، عمليات فرهنگي را در قالب هشت مؤلفه اصلي و شش زيرمؤلفه تعريف مي‌كند، كه مجموعاً در دو رسته‌ي جانب افاده يا مجري و جانب استفاده يا مخاطب قرار دارد. در نهايت نيز مبتني بر روايتي چرخه‌اي از عمليات فرهنگي، با جانمايي اين دو رسته در يك فراگرد چرخشيِ متقاطع، ساختار هستي‌شناسي عمليات فرهنگي صورت‌بندي شده است.