شماره ركورد :
1392615
عنوان مقاله :
رويكرد جهان ‌وطني ‌گرايي غربي با جهان ‌وطني‌ گرايي در انديشه مولانا
پديد آورندگان :
فرضي شوب ، منيره دانشگاه گلستان , جمشيدي ، دريا دانشگاه گلستان
از صفحه :
157
تا صفحه :
183
كليدواژه :
جهان ‌وطني ‌گرايي , انديشه‌هاي غربي , مولانا , جهاني شدن
چكيده فارسي :
هدف اين مقاله بررسي و مقايسه مؤلفه‌هاي جهان‌وطني‌گرايي غربي و انديشه‌هاي مولانا است. در مكتب جهان وطن گرايي كه در قرن بيستم توسط والري لاربو و پل موران وارد ادبيات شد، انسان ها فارغ از دين، نژاد و ساير تفاوتها هم وطن يكديگرند، زمين وطن مشترك تمام انسان‌ها است و مرزبندي‌هاي سياسي و جغرافيايي تمايزي ميان انسان‌ها ايجاد نميكند. از ديگر سو، انديشه برابري و اشتراك انسانها از نظر جايگاه انساني در آراء مولانا نيز مشاهده مي‌شود. گرچه وي در بيشتر آثارش بر لزوم توجه به باطن و پرهيز از صورتگرايي تاكيد مي‌كند، اما با توجه به تفاوت ديدگاه و تعريف عرفان از دنيا، وطن و انسان با ديدگاه انسان امروزي و خصوصاً انسان غربي، نمي‌توان توقع داشت تعاريف و محدوده‌هاي مفاهيم و مؤلفه‌هاي جهان‌وطن‌گرايي در اين دو ديدگاه يكسان باشد. لذا، اين مقاله با روش توصيفي-تحليلي به مقايسه برخي از مؤلفه‌هاي جهان‌وطني‌گرايي اين دو جريان فكري و كشف وجوه شباهت و افتراق آنها مي‌پردازد. نتيجه پژوهش نشان مي‌دهد كه مؤلفه‌هايي همچون وحدت اديان، وحدت انبياء، وحدت وجود، انسان‌گرايي و ناديده انگاشتن تفاوت‌هاي انساني و پرهيز از صورت‌گرايي از اشتراكات مكتب جهان‌وطني‌گرايي با انديشه‌هاي مولانا به شمار مي‌روند. با اين حال، مولانا وطن را در مفهوم سياسي به كار نمي‌برد و عالم معنا و نيز جهان آغازين مبدا را موطن اصلي انسان‌ها مي‌داند، اما وطن در انديشه‌ي جهان‌وطني‌گرايي همين سرزمين مادي با مرزها و مختصات جغرافيايي مشخص است.
عنوان نشريه :
پژوهش­‌هاي ميان رشته‌­اي زبان و ادبيات فارسي
عنوان نشريه :
پژوهش­‌هاي ميان رشته‌­اي زبان و ادبيات فارسي
لينک به اين مدرک :
بازگشت