عنوان مقاله :
بررسي تحليلي «معنا» بهعنوان متعلَق ادراك وهمي و نقش آن در شكلگيري روش و معرفت تجربي از ديدگاه ابنسينا
پديد آورندگان :
فدائي ، روح الله مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران - گروه فلسفه اسلامي
كليدواژه :
ابنسينا , واهمه , معنا , استقرا , تجربه
چكيده فارسي :
ابنسينا وظيفه اصلي قوه واهمه را ادراك «معاني» ميداند و بالتّبع ساير كاركردهاي اين قوه بايد در پرتو اين نوع ادراك تبيينشود. مقصود اوليه و مشهور او از «معنا» امري ذاتاً نامحسوس است كه در محسوسات جزئي تحقق دارد و مصاديق مختلف آن بهنوعي قابلاندراج تحت دوگانه موافقت (ملائمت) و مخالفت (منافرت) اند؛ بهاينجهت ميتوان ميان اين دسته از معاني و عوارض خاصه موجود ارتباط برقراركرد؛ البته با اين تفاوت كه معاني هيچگاه حالت اضافي خود نسبتبه امر محسوس را، نه در مقام تحقق و نه در مقام تصور، ازدستنميدهند؛ بااينحال ابنسينا مقصود ديگري از معنا را نيز بهعنوان متعلَق ادراك واهمه مدنظر داشتهاست. اين معنا همان ارتباط و نسبت ميان صور محسوس است كه از اشياء و هويات محسوس خارجي ادراك ميگردد. چنين معنايي در عين نامحسوس بودن، برخلاف معناي اول، برگرفته و قابلفروكاست به محسوسات است. مبتنيبر سنخ دوم معنا، ميتوان چگونگي تعميميافتن حكم محسوسات به امور نامحسوس را در وهميات تبيينكرد. همچنين اين تعميمبخشي در حوزه اشياء محسوس و ويژگيهاي آنها موجب شكلگيري استقرا ميگردد. باتوجهبه اينكه ابنسينا تجربه را حاصل اجتماع استقراي حسي و قياس عقلي ميداند، ميتوان نتيجهگرفت كه واهمه و معاني ادراكي آن در شكلگيري روش و معرفت تجربي نقشي محوري ايفاميكنند.