موازنه‌سازي نرمِ چيني و مشاركت اقتصادي در بريكس

در طول سال‌هاي اخير، حضور فعال چين در ابتكارات اقتصادي‌ـ‌راهبردي پرشماري در صحنۀ بين‌الملل آغاز شده است كه يكي از مهم‌ترينِ آن‌ها، بريكس است. عضويت چين در بريكس، ضمن تحكيم قدرت سياسي‌ـ‌اقتصادي آن، شرايطي را فراهم كرده است كه در بطن آن، رويكرد خود در مورد نظام سياسي‌ـ‌اقتصادي جهاني و نارضايتي‌اش از توزيع قدرت را به‌اشتراك بگذارد. در مقالۀ حاضر، روند عملكرد بريكس با مشاركت فعال چين براي بازتوزيع قدرت در شرايط خاصي بررسي شده و نويسندگان با استفاده از روش تاريخي و رويكرد توصيفي‌ـ‌تحليلي مبتني‌بر منابع كتابخانه‌اي، درصدد پاسخ‌گويي به اين پرسش برآمده‌اند كه «در جهاني كه ايالات متحده ابرقدرت آن بوده، رفتار راهبردي چين در ابتكاراتي چون بريكس، بر چه مبنايي استوار بوده است؟» فرضيۀ مطرح‌شده نيز ناظر بر اين است كه «چين با تأثيرپذيري از شرايط بين‌المللي پس از جنگ سرد، الگوي كلان توازن‌بخشي در سطوح داخلي و خارجي را پيگيري كرده است؛ ازاين‌رو، مشاركت فعال در ابتكاراتي چون بريكس، نشان‌دهندۀ جنبه‌اي از توازن خارجي الگوي كلان چين براي بازتوزيع قدرت از طريق موازنۀ نرم است». نويسندگان، بيشتر ابزارهاي اصلي موازنه‌سازي نرم را كه چين از طريق بريكس به‌كار مي‌برد، ازجمله ديپلماسي اقتصادي، را شناسايي كرده‌اند.