عنوان مقاله :
تحليل ساختار داستاني جواهرالأسمار به ياريِ چند مفهوم روانكاوي
پديد آورندگان :
نصيري ، محسن دانشگاه علم و صنعت ايران - گروه فرهنگ و معارف اسلامي , خياطي ، حسن دانشگاه اصفهان
كليدواژه :
جواهرالأسمار , طوطينامه , پيرنگ , نقد ادبي روانكاوانه , فرويد
چكيده فارسي :
اين مقاله ميكوشد پيرنگِ كلانِ جواهرالأسمار را با بهرهگيري از رهيافتِ روانكاوانه بررسي كند. يكي از پرسشهاي بنيادينِ پژوهشهاي ادبي «چگونگي» شكليافتنِ آثار شاخص است و ميتوان به ياريِ دانستههاي روان ازجمله خالقِ اثر و همچنين جامعهاي كه در آن به وجود آمده، چگونگيِ خلقِ اثر را تحقيق كرد. با مطالعۀ اين مجموعۀ قصص درمييابيم كه تطبيقِ سازوكارهاي اساسيِ روانِ آدمي بر آن ميتواند ساختارِ داستانيِ آن را بشناساند و شالودۀ آن را رؤيتپذير كند. تحليل جواهرالأسمار بر پايۀ اين شيوه نشان ميدهد كه عموماً شروع قصهها با انگيزشي ازجانب نهاد است؛ گرهافكني قصه با حضور خود صورت ميگيرد؛ در پايان نيز گره قصه بهتدريج با عيانشدن فراخود باز ميشود. اگر بخواهيم برهمكنشِ اين سه وجهِ روان را بر قصۀ اصليِ كتاب تطبيق دهيم، ماهشكر پساز غيبتِ طولانيِ شوهرش ازطرفي «مايل» به ارتباط با اميرزاده است (نهاد) و ازطرفي «مايل» به وفاداري (فراخود). او با سرگرمشدن به قصههاي هوسانگيزِ طوطي (خود) هم «ميلِ» هوسجويانۀ خويش را برآورده ميكند هم «ميل» به وفادارياش را. با گسترشيافتنِ اين الگو در سرتاسرِ كتاب، هفت گونه پيرنگِ متمايز و در عين حال مشابه ساخته ميشود كه بهويژه ميتوان سه درونمايۀ بنيادين در آنها تشخيص داد: اهميت فراخود و رانۀ زندگي، ترس از مرجعيتِ اجتماعي (پادشاه)، استعلاي عشق