چالش هاي اساسي حكمراني جهاني در نبود دولت جهاني حق‌بنياد

چالش‌هاي فراملي عصر حاضر اعم از مسائل صلح و امنيت، توسعه و رفاه، حقوق بشر، محيط‌زيست، مهاجرت، تروريسم، سلامت و.. غالبا به دليل مشكلات ساختاري و هنجاري نظام حكمراني جهاني حل نشده باقيمانده و با مصاديقي مانند تكثر و تعدد نهادها ، همكاري ضعيف و عملكرد ناهماهنگ آنها، ناكافي بودن ترتيبات سنتي براي مديريت مسائل در عرصه فراملي، ناپايداري در توازن قوا، نبود جامعيت در كارگزاري حكمراني جهاني، غايت آنارشيك، سوگيري ليبرال، تضادهاي هنجاري در حوزه اجراي حقوق بشر، مشروعيت و نقص دمكراتيك،انطباق و بازماندگي از تحولات جهاني و.. مورد شناسايي قرار گرفته است كه دولت جهاني حق بنياد به دليل خصيصه هاي منحصر به فرد خود، توانايي انسجام بخشي، مديريت هماهنگ و ايجاد سيستم همكاري سلسله مراتبي در بين بازيگران اين حوزه را داشته و جامعيت و وحدت ساختار و رويه ها را ايجاد و بر همين اساس توانايي مديريت و حل چالش هاي فوق را داراست. در مقاله پيش‌رو پرسش اصلي آن است كه حكمراني جهاني در وضعيت فعلي و در نبود دولت جهاني حق بنياد دچار چه چالش‌هاي اساسي شده است؟ در اين مقاله با روش توصيفي- تحليلي با هدف شناسايي ابعاد حكمراني نامطلوب جهاني لزوم استقرار دولت جهاني حق بنياد براي رفع چالش هاي اساسي اين حكمراني مورد بحث قرار مي‌گيرد. نتيجه پژوهش،گوياي چالشهاي ساختاري،هنجاري و.. حكمراني جهاني است كه استقرار يك دولت فراگير را براي رفع اين چالش‌هاي اساسي اجتناب‌ناپذير مي كند.